- بَهَاء
- فراخی، شکوه، زرق و برق، درخشندگی
معنی بَهَاء - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
زن ضعیف عقل، ابله، زن نادان، بی تجربه، کانازن مونث ابله زن کم خرد زن ساده دل
طاعون، اپیدمی
وفاداری
بی مغزی، حماقت، بی دقّتی، خرفت بودن
قضاوت
آسمان
سخاوت
پری، یک برگه
چالاکی، حیله گری
خشن بودن، کهنگی
ساخت، ساختمان، سازندگی
تیزبینی، هوش، هوشمندی، زیرکی، زرنگی، هوشیاری
کم نور بودن، نامرئی بودن
شرم، حیا
دودکرده، بخار
کارگر ساختمانی، ساختمان، سازنده
سفیدی
بیان، بیانیه
سفید برفی، سفید
گریه کردن
اجرا، عملکرد
پاداش، پنالتی