جدول جو
جدول جو

معنی بوینگ - جستجوی لغت در جدول جو

بوینگ
نوعی ریحان با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سرخ رنگ، ریحان کوهی، بادروج، بادرو، بورنگ، ترۀ خراسانی
تصویری از بوینگ
تصویر بوینگ
فرهنگ فارسی عمید
بوینگ
(یَ)
تره ای است شبیه به ریحان و آنرا بعربی بادروج خوانند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). رجوع به بونیگ شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بورنگ
تصویر بورنگ
(پسرانه)
نوعی ریحان کوهی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بوین
تصویر بوین
(دخترانه)
قانع (نگارش کردی: بون)، خوشبو (نگارش کردی: بویان)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بورنگ
تصویر بورنگ
نوعی ریحان با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سرخ رنگ، ریحان کوهی، بادروج، بادرو، بوینگ، ترۀ خراسانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روینگ
تصویر روینگ
روناس، گیاهی پایا و خودرو با برگ های نوک تیز و گل های کوچک زرد رنگ که ریشۀ آن در تهیه رنگ قرمز کاربرد دارد، رودن، رودنگ، روین، رویناس، روغناس، زغنار
فرهنگ فارسی عمید
جان، (1704- 1757 میلادی) دریاسالار انگلیسی، پسر جورج بینگ ملقب به وایکاونت تارینگتن، در 1756 میلادی که فرانسویان به جزیره مینورکا هجوم بردند، بینگ مأمور شد که به کمک دژی که پایداری میکرد برود و چون این دژ سقوط کرد بینگ در محکمۀ نظامی محاکمه و سپس تیرباران شد، محکومیت وی خشم عمومی را برانگیخت، (دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
روین. روناس. (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از برهان). فوه. روین. روناس. رویناس. روغناس. فوهالصبغ. (یادداشت مؤلف). رجوع به روناس شود
لغت نامه دهخدا
(تَ)
فوتینج، معرب آن است که تره است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(دَ)
پودنه. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
نوعی از ریحان کوهی. (برهان) (انجمن آرا) (آنندراج) (ناظم الاطباء). حوک. (نصاب الصبیان). بادروح. (اختیارات بدیعی) (فهرست مخزن الادویه). بادرنگ بویه. بارنگ بویه. بادرنجبویه. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
دهی از دهستان مؤمن آباداست که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است. و 685 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
نام تره است، مثل سپرغم و آنرا بادرویه نیز گویند، (غیاث) (آنندراج)، رجوع به بوینگ شود، مجمر و آتشدان، (ناظم الاطباء) (آنندراج)، عودسوز، مجمر، عطرسوز، مجمره، مدخته، مقطر، مقطره، (یادداشت بخط مؤلف) :
تو پری من بوی سوزم گر بود صد بوی خوش
بوی سوزی میکنم تا بشنوم بوی ترا،
ملاطغرا (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(یَ نَ)
نام قریه ای است در دوفرسخی مرو. (انساب سمعانی) (مراصد الاطلاع)
لغت نامه دهخدا
(یَ)
منسوب به بوینه که نام قریه ای است در دوفرسخی مرو. (الانساب سمعانی)
لغت نامه دهخدا
گیاهی است از تیره روناسیان بسیار شبیه به شیر پنیر دارای برگهای نوک تیز و گلهای کوچک و زرد ارتفاع آن به دو متر میرسد ولی برگهای آن درشت تر است و از ریشه آن ماده قرمز رنگی بدست میاید که در رنگرزی بکار رود
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی بازی که در آن بازیکنان باید نشانه های چوبی بطری مانند را با پرتاب گوی سرنگون کنند
فرهنگ فارسی معین
رنگ بور، نام گاوی که به رنگ بور باشد
فرهنگ گویش مازندرانی
از الفاظ اشاره به معنی: این را نگاه کن
فرهنگ گویش مازندرانی
برآمدگی عضلانی، بادچشم، ورم باد
فرهنگ گویش مازندرانی
کلام نارسا
فرهنگ گویش مازندرانی
نگاه کن
فرهنگ گویش مازندرانی
کلام نارسا، تودماغی، صدای بال مگس
فرهنگ گویش مازندرانی