- بوسیام
- افرا
معنی بوسیام - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
افرا
بوفیان تیره چغدها
آغازیان انگلی
دستاویز
مقامی است از دوازده مقام موسیقی و از ادوار ملایم موسیقی قدیم
کسی که او را بوسیده باشند مقبل
ماچ و بوسه کردن
جانی که گلهای خوشبو در آن بسیار باشد، باغ باصفا
آرامی تازی شده بلاج دوخ زیغ
کسی که صورت و روی او سیاه باشد، بدهکار، عاصی، گنهکار و بد افعال، بدبخت
آتش کاو آهنین محش محشه سیخی که در تون حمام و تنور نانوایی بکار میرود کفچه آتشدان چمچه کمچه آتش کش بیلچه خاک انداز
شپشگیان
ستام، اعتماد، برای مثال به افزای خوانند او را به نام / هم از نام و کردار و هم اوستام (ابوشکور- مجمع الفرس - اوستام) ، معتمد، معتبر
گیاهی فاقد شکوفه و گل که در حوالی کوفه می روید، عشقه، سیان، پرسیان، پرشیان
بوسه زدن، بوسه گرفتن، ماچ کردن
عقاید و تعلیمات آیین بودایی که ترک لذات و شهوات، احتراز از دزدی و دروغ گویی و اعمال ناشایستۀ دیگر، کوشش در کسب علم، تزکیۀ نفس، خدمت به خلق و آزار نرساندن به جانداران را توصیه می کند
کسی که چهره اش سیاه باشد، کنایه از عاصی، گناهکار
باغی که دارای گل های فراوان باشد، گلستان، بستان، پارک
ماش، دانه ای گرد به رنگ سبز که از حبوبات و خوارکی است
زین و یراق اسب، استام
جایی که گل های خوشبو در آن بسیار باشد، باغ مصفا
اصول و اعتقاد دین بودایی
کنایه از گناهکار، شرمسار
نوعی خرما
поцеловать
küssen
поцілувати