- بورنگ (پسرانه)
- نوعی ریحان کوهی
معنی بورنگ - جستجوی لغت در جدول جو
- بورنگ
- نوعی ریحان با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سرخ رنگ، ریحان کوهی، بادروج، بادرو، بوینگ، ترۀ خراسانی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چیزی که رنگ ندارد
رنگدار، ملون
رنگی همراه با رنگ دیگر
تخت پادشاهان، سریر
خروس صحرای تذرو
قرقاول، پرنده ای حلال گوشت که بیشتر در سواحل دریای خزر پیدا می شود، نر آن دم دراز و پرهای خوش رنگ و زیبا دارد، مادۀ آن کوچک تر و دمش کوتاه است، در جنگل ها و مزارع به سر می برد، مادۀ آن لانۀ خود را روی زمین درست می کند و ده تخم می گذارد و ۲۴ روز روی تخم ها می خوابد تا جوجه هایش از تخم بیرون آیند، چور، تذرو، خروس صحرایی، تدرج
کرند، اسبی که رنگ آن میان زرد و بور باشد، کرن، کرنگ، کران
نوعی ریحان با برگ های ریز و شاخه های باریک و گل های سرخ رنگ، ریحان کوهی، بادروج، بادرو، بورنگ، ترۀ خراسانی
هر چیزی که دارای دو رنگ باشد، کنایه از دروغ گو، مزور، منافق
عقل و دانش، سریر، تخت پادشاهی، کنایه از فر و شکوه و زیبایی، جاه و جلال، برای مثال جهان خیره ماند ز فرهنگ او / از آن برز و بالا و اورنگ او (عنصری - ۳۶۱)
فر، شکوه، شأن
زنگ، کوبۀ در خانه، کلید، بزنگ، بژنگ
برنج، دانه ای سفید رنگ، از خانوادۀ غلات و سرشار از نشاسته که به صورت پخته خورده می شود، گیاه یک سالۀ این دانه با برگ های باریک که در نواحی مرطوب می روید، کرنج، گرنج، ارز