آتش، آنچه از سوختن چوب یا زغال یا چیز دیگر به وجود می آید و دارای روشنی و حرارت است، تش، ورزم، انیسه، وراغ، نار، مخ، آذر، اخگر برای مثال ز برزین دهقان و افسون زند / برآورده دودی به چرخ بلند (نظامی5 - ۸۵۷)
آتَش، آنچه از سوختن چوب یا زغال یا چیز دیگر به وجود می آید و دارای روشنی و حرارت است، تَش، وَرَزم، اَنیسِه، وَراغ، نار، مَخ، آذَر، اَخگَر برای مِثال ز برزین دهقان و افسون زند / برآورده دودی به چرخ بلند (نظامی5 - ۸۵۷)
آذربرزین مهر. یکی از سه آتشکدۀ مهم عهد ساسانیان است و درریوند خراسان و خاص کشاورزان بوده است: نبیرۀ جهانجوی گرگین منم همان آتش تیز برزین منم. فردوسی. بخاصه این دل بدبخت را بین که آتشگاه خردادست و برزین. فخرالدین اسعد (ویس و رامین). غم در جگر زد آتش برزین مرا و من از آب دیده دجله به برزن برآورم. خاقانی. رجوع به آذر برزین مهر شود
آذربرزین مهر. یکی از سه آتشکدۀ مهم عهد ساسانیان است و درریوند خراسان و خاص کشاورزان بوده است: نبیرۀ جهانجوی گرگین منم همان آتش تیز برزین منم. فردوسی. بخاصه این دل بدبخت را بین که آتشگاه خردادست و برزین. فخرالدین اسعد (ویس و رامین). غم در جگر زد آتش برزین مرا و من از آب دیده دجله به برزن برآورم. خاقانی. رجوع به آذر برزین مهر شود
در شاهنامه این نام گاه مستقلاً و گاه به دنبال کلمات دیگر چون آذربرزین و خرادبرزین و رامبرزین و غیره آمده است. رجوع به این کلمات مرکب در جای خود و رجوع به فهرست لغات شاهنامۀ ولف شود
در شاهنامه این نام گاه مستقلاً و گاه به دنبال کلمات دیگر چون آذربرزین و خرادبرزین و رامبرزین و غیره آمده است. رجوع به این کلمات مرکب در جای خود و رجوع به فهرست لغات شاهنامۀ ولف شود
نام آتشکده ای که لهراسب آن را به بلخ بنا نهاد: به گه رفتن کان ترک من اندر زین شد دل من زان زین آتشکدۀ برزین شد. ابوشکور. یکی آذری ساخت برزین بنام که بد با بزرگی و با فر و کام. فردوسی. بزرگان از آن کار غمگین شدند بر آذر پاک برزین شدند. فردوسی. بگفت این و نشست آنگاه بر زین روان شد سوی آتشگاه برزین. زراتشت بهرام
نام آتشکده ای که لهراسب آن را به بلخ بنا نهاد: به گه رفتن کان ترک من اندر زین شد دل من زان زین آتشکدۀ برزین شد. ابوشکور. یکی آذری ساخت برزین بنام که بد با بزرگی و با فر و کام. فردوسی. بزرگان از آن کار غمگین شدند بر آذر پاک برزین شدند. فردوسی. بگفت این و نشست آنگاه بر زین روان شد سوی آتشگاه برزین. زراتشت بهرام
شهری است که مسیح نبوت تهدیدآمیز درباره آن و کفر ناحوم و بیت صیدا فرمود. روبینصن گمان دارد که خورزین در نزدیکی تل حوم بوده است و دیگران در نزد کرازه اش دانسته اند. (قاموس کتاب مقدس)
شهری است که مسیح نبوت تهدیدآمیز درباره آن و کفر ناحوم و بیت صیدا فرمود. روبینصن گمان دارد که خورزین در نزدیکی تل حوم بوده است و دیگران در نزد کرازه اش دانسته اند. (قاموس کتاب مقدس)
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس واقع در 73000 گزی باختر قشم و 1000 گزی جنوب راه مالرو باسعیدوبه قشم. جلگه و گرمسیر مالاریایی است. سکنۀ آن 458 تن است. آب آن از چاه و باران است. محصول آن غلات و شغل اهالی صید ماهی و راه آن مالرو است. صنایع دستی آنان لنگ بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
دهی است از بخش قشم شهرستان بندرعباس واقع در 73000 گزی باختر قشم و 1000 گزی جنوب راه مالرو باسعیدوبه قشم. جلگه و گرمسیر مالاریایی است. سکنۀ آن 458 تن است. آب آن از چاه و باران است. محصول آن غلات و شغل اهالی صید ماهی و راه آن مالرو است. صنایع دستی آنان لُنگ بافی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
ایلیانیکولایویچ. مستشرق روسی (1818- 1896 میلادی) وی در قازان استاد زبانهای عربی و فارسی بود و در 1842 میلادی سفری به ایران کرد. از آثارش طبع قسمتی از جامعالتواریخ رشیدی و دستورزبان فارسی به روسی است. قسمت جامعالتواریخ طبع وی متعلق بتاریخ قبایل مغول و تاریخ اجداد چنگیزخان و تاریخ خود چنگیزخان است. رجوع به دایرهالمعارف فارسی و جهانگشای جوینی ج 1 صص 25- 27 شود
ایلیانیکولایویچ. مستشرق روسی (1818- 1896 میلادی) وی در قازان استاد زبانهای عربی و فارسی بود و در 1842 میلادی سفری به ایران کرد. از آثارش طبع قسمتی از جامعالتواریخ رشیدی و دستورزبان فارسی به روسی است. قسمت جامعالتواریخ طبع وی متعلق بتاریخ قبایل مغول و تاریخ اجداد چنگیزخان و تاریخ خود چنگیزخان است. رجوع به دایرهالمعارف فارسی و جهانگشای جوینی ج 1 صص 25- 27 شود