- بورانی
- نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک سازند
معنی بورانی - جستجوی لغت در جدول جو
- بورانی
- غذایی که از اسفناج یا بادمجان، ماست و سیر تهیه می شود
- بورانی
- نان خورشی که از اسفناج و کدو و بادنجان با ماست و کشک درست کنند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشفتگی وانقلاب
درخشان، روشن
لباسی که آب در آن نفوذ نکند و هنگام باریدن برف و باران آنرا بر تن می کنند
ویژگی اوضاع و احوال آشفته در هر چیزی
مربوط به باران مثلاً روز بارانی، کنایه از دارای اشک مثلاً چشم بارانی، دارای باران، لباسی که آب در آن نفوذ نمی کند و هنگام باریدن برف و باران بر تن می کنند
پدرام (وحشی) آدمی پرنده، تلخوم (گویش گیلکی) پرنده ای از راسته کبوتران بیگانه، کسی وحشی (مرغ کبوتر مردم)، کسی احدی
منسوب به فوران از مردن فور
منسوب به گوران
آذرنگ درفشان شیدا تاپیک روشن منسوب به نور دارای نورمنور مقابل ظلمانی
مربوط به باران، تن پوشی که آب در آن نفوذ نکند
وحشی (مرغ، کبوتر، مردم)، کسی، احدی
منسوب به نور، دارای نور، منور، مقابل ظلمانی
Critical, Crucially
Drizzly, Rainy
Convulsive
Effervescent
Luminescent
efervescente
luminescente
критический , критически
дождливый
судорожный
шипучий
luminiscente
kritisch, entscheidend
regnerisch
krampfhaft
sprudelnd
musujący
luminescencyjny
критичний , критично