- بور
- قرمز رنگ، سرخ قهوه ای، طلائی
معنی بور - جستجوی لغت در جدول جو
- بور
- دارای رنگ طلایی، کنایه از ویژگی کسی که بخواهد کاری انجام دهد ولی نتواند،
کنایه از شرمنده، خجالت زده مثلاً حسابی بور شدم،
اسب سرخ رنگ، در علم زیست شناسی قرقاول زرد یا سرخ کم رنگ
بور بیجاده رنگ: کنایه از خورشید
بور شدن: کنایه از شرمنده شدن، خفیف شدن
- بور
- سرخ کم رنگ، اسب سرخ، کسی که از عهده انجام کار برنیامده و شرمنده شده باشد
- بور
- عنصر غیرفلز، جامد و تیره رنگ به شکل گرد یا کریستال که ترکیبات آن دارای خواص فلزات و شبه فلزات است و در ساخت آلیاژهای سخت و رآکتورهای هسته ای به کار می رود
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بها بازار
ملح آبدار برات سدیم که فرمول شیمیایی آن میباشد. وزن مخصوصش 7، 1 و سختیش بین 2 تا 5، 2 است. بوره طبیعی مزه گس دارد تنگار ملح الصناعه. براکس، شکر سفید
پارسی تازی شده بوره تنگار ملح آبدار برات سدیم که فرمول شیمیایی آن میباشد. وزن مخصوصش 7، 1 و سختیش بین 2 تا 5، 2 است. بوره طبیعی مزه گس دارد تنگار ملح الصناعه. براکس، شکر سفید
فروش اوراق بهادار
سنبوسه، آشی که با آرد گندم می پختند، برای مثال قدح پربورک است و قلیه، اندک / چه بودی گر که بورک، قلیه بودی؟ (بسحاق اطعمه - ۲۱۶)
زنگار، کپک نان،برای مثال تا تواند گفت نان را می خورم با نان خورش / می گذارد تا بر آن از کهنگی بورک فتد (سراج الدین راجی- مجمع الفرس - بورک)
پولی که قمارباز پس از بردن پول حریف به رسم انعام به دیگران می دهد، شتل،برای مثال ندانم تو از وی چه بردی ولیکن / کنار جهان پرگهر شد ز بورک (اثیرالدین اخسیکتی - مجمع الفرس - بورک)
زنگار، کپک نان،
پولی که قمارباز پس از بردن پول حریف به رسم انعام به دیگران می دهد، شتل،
لولۀ شیشه ای کوچک و مدرّج، با شیری در قسمت پایین برای جا به جا کردن محلول به اندازۀ معین
مکان خرید و فروش اوراق بهادار و سهام، شهریه ای که دولت، دانشگاه یا مؤسسه ای برای تحصیل به دانشجویی می پردازد، مکان مخصوص خرید و فروش کالایی خاص مثلاً بورس اتومبیل
بوراکس، ترکیب اسید بوریک و سود که در طب و صنعت برای ساختن شیشه و لعاب ظروف سفالی و لحیم کاری به کار می رود، بورات دوسود، تنگار، بوره، تنکار، بورک
سنبوسه، آشی که با آرد گندم می پزند
پولی که قماربازان پس از بردن به رسم انعام به حاضران دهند
خرید و فروش اوراق بهادار، بها بازار (واژه فرهنگستان)، کمک هزینه پرداختی به دانشجو جهت تحصیل، راتبه (واژه فرهنگستان)
بوراکس، ترکیب اسید بوریک و سود که در طب و صنعت برای ساختن شیشه و لعاب ظروف سفالی و لحیم کاری به کار می رود، تنکار، بورق، بوره، بورات دوسود، تنگار
بوراکس، ترکیب اسید بوریک و سود که در طب و صنعت برای ساختن شیشه و لعاب ظروف سفالی و لحیم کاری به کار می رود، تنگار، بورات دوسود، تنکار، بورق، بورک
برف باد
یونانی تازی شده تابسنگ از داروها مرقشیشا مارقشیط حجرالنور
زیفبافی
آرامی تازی شده بلاج دوخ زیغ
دوخکوبی، پایکوبی: مهمانی برای خانه نو ضیافتی که در خانه نو بر پا کنند
زیغپاره حصیر پاره حصیر
عمل بوریا باف بافندگی بوریا
زیغباف بافنده بوریا سازنده حصیر
حصیری که از نی شکافته مخصوص سازند
عمل بور شدن