- بوحا
- ماه پروین از گیاهان
معنی بوحا - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
معطر
رود فراخ رود خانه وسیع، مجرای وسیع آب، هامون، زمین فراخ که گذرگاه سیل و دارای سنگریزه های بسیار باشد،جمع بطاح بطایح (بطائح)
آشی که از بن کوهی پزند
ظاهر و آشکار
دارای بو، خوشبو معطر
شرابی که از آرد برنج و ارزن و جو سازند
به گونه رمن افتاده برزمین
دارای بوی خوش، خوش بو
بوی افزار، موادی که به عنوان چاشنی در غذا ریخته می شود، از قبیل فلفل، زردچوبه، دارچین و مانند آن، بوزار، بوافزار
خوشبو، معطر
بواد، باشد، باد، بواد مثلاً زنده بواد، پاینده بواد، مرده بواد
شیربیشه
نافرجام
دست و پا زنان