جدول جو
جدول جو

معنی بوحی

بوحی
(بَ حا)
جمع واژۀ بویح. یقال: ترکهم بوحی، یعنی گذاشت آنها را افتاده بر زمین. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بوتۀ زرگری. (ناظم الاطباء). بوته. بوتقه. مذابه. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا