ابوجهل: ولید و حارث و بوجهل و عقبه و شیبه کجاست آصف و کو ذوالخمار و کو عنتر. ناصرخسرو. چون عمر از عقل آمد سوی جان بوالحکم بوجهل شد در بحث آن. مولوی. گر بصورت آدمی انسان بدی احمد و بوجهل خود یکسان بدی احمد و بوجهل در بتخانه رفت زین شدن تا آن شدن فرقیست زفت. مولوی. اگر تو حکمت آموزی بدیوان محمد رو که بوجهل آن بود کو خود بدانش بوالحکم گردد. سعدی. رجوع به ابوجهل شود، دارایی و تنگدستی و غنا و فقر، هر چیز موجود و حاضر، هر چیز آینده. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
ابوجهل: ولید و حارث و بوجهل و عقبه و شیبه کجاست آصف و کو ذوالخمار و کو عنتر. ناصرخسرو. چون عمر از عقل آمد سوی جان بوالحکم بوجهل شد در بحث آن. مولوی. گر بصورت آدمی انسان بُدی احمد و بوجهل خود یکسان بُدی احمد و بوجهل در بتخانه رفت زین شدن تا آن شدن فرقیست زفت. مولوی. اگر تو حکمت آموزی بدیوان محمد رو که بوجهل آن بود کو خود بدانش بوالحکم گردد. سعدی. رجوع به ابوجهل شود، دارایی و تنگدستی و غنا و فقر، هر چیز موجود و حاضر، هر چیز آینده. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین)
حنظل، میوه ای گرد و به اندازۀ پرتقال با طعم بسیار تلخ که مصرف دارویی دارد، علقم، پهی، کبست، پژند، کبستو، حنظله، شرنگ، گبست، فنگ، ابوجهل، پهنور، هندوانۀ ابوجهل، کرنج
حَنظَل، میوه ای گرد و به اندازۀ پرتقال با طعم بسیار تلخ که مصرف دارویی دارد، عَلقَم، پَهی، کَبَست، پَژَند، کَبَستو، حَنظَلِه، شَرَنگ، گَبَست، فَنگ، اَبوجَهل، پَهنور، هِندِوانِۀ اَبوجَهل، کَرَنج
حنظل، میوه ای گرد و به اندازۀ پرتقال با طعم بسیار تلخ که مصرف دارویی دارد، گبست، ابوجهل، پهی، کبستو، علقم، کبست، پهنور، فنگ، پژند، حنظله، شرنگ، خربزۀ ابوجهل، کرنج
حَنظَل، میوه ای گرد و به اندازۀ پرتقال با طعم بسیار تلخ که مصرف دارویی دارد، گَبَست، اَبوجَهل، پَهی، کَبَستو، عَلقَم، کَبَست، پَهنور، فَنگ، پَژَند، حَنظَلِه، شَرَنگ، خَربُزِۀ اَبوجَهل، کَرَنج
کنیت اسلامی عمرو بن هشام بن مغیرۀ مخزومی. و بزمان جاهلیت کنیت او ابوالحکم و معروف به ابن الحنظلیه بود. او با رسول اکرم و دین مسلمانی دشمنی سخت میورزید و مسلمانان را می آزرد. و آنگاه که رسول صلوات الله علیه بمدینه هجرت فرمود مردم مکه را بجنگ اهل مدینه برمی آغالید. در غزوۀ احد معاذ بن عمرو بن جموح و معاویه بن عفرا بر وی دست یافته او را بکشتند. او میان مسلمین مثل اعلای عناد و ستیزه است: بوالحکم نامش بد و بوجهل شد ای بسا اهل از حسد نااهل شد. مولوی
کنیت اسلامی عمرو بن هشام بن مغیرۀ مخزومی. و بزمان جاهلیت کنیت او ابوالحکم و معروف به ابن الحنظلیه بود. او با رسول اکرم و دین مسلمانی دشمنی سخت میورزید و مسلمانان را می آزرد. و آنگاه که رسول صلوات الله علیه بمدینه هجرت فرمود مردم مکه را بجنگ اهل مدینه برمی آغالید. در غزوۀ احد معاذ بن عمرو بن جموح و معاویه بن عفرا بر وی دست یافته او را بکشتند. او میان مسلمین مثل اعلای عناد و ستیزه است: بوالحکم نامش بد و بوجهل شد ای بسا اهل از حسد نااهل شد. مولوی
ابوجهل در جاهلیت بدین کنیت مشهور بود و رسول اکرم صلوات الله علیه کنیت او به ابوجهل بگردانید: بوالحکم نامش بد و بوجهل شد ای بسا اهل از حسد نااهل شد. مولوی
ابوجهل در جاهلیت بدین کنیت مشهور بود و رسول اکرم صلوات الله علیه کنیت او به ابوجهل بگردانید: بوالحکم نامش بد و بوجهل شد ای بسا اهل از حسد نااهل شد. مولوی
بروش. بمنوال. بطور. بطرز: بوجه اتم و اکمل. به این معنی لازم الاضافه است. (فرهنگ فارسی معین). مأخوذ از عربی. بطریق و بروش و بمنوال و بطور و بطرز. (ناظم الاطباء)
بروش. بمنوال. بطور. بطرز: بوجه اتم و اکمل. به این معنی لازم الاضافه است. (فرهنگ فارسی معین). مأخوذ از عربی. بطریق و بروش و بمنوال و بطور و بطرز. (ناظم الاطباء)