جدول جو
جدول جو

معنی بوتیمار - جستجوی لغت در جدول جو

بوتیمار
مرغ ماهیخوار
تصویری از بوتیمار
تصویر بوتیمار
فرهنگ لغت هوشیار
بوتیمار
پرنده ای ماهی خوار با منقار کشیده، گردن دراز، دم کوتاه و پرهای سفید، سبز و آبی که بیشتر در کنار رودخانه ها زیست کرده و ماهی صید می کند، ماهی خوارک، غم خورک، غم خوارک. می گویند با وجود تشنگی شدید آب نمی خورد تا مبادا آب کم شود. از این رو آدم بخیل و ممسک را به او تشبیه می کنند
تصویری از بوتیمار
تصویر بوتیمار
فرهنگ فارسی عمید
بوتیمار
مرغی است ماهیخوار با منقار کشیده و گردن دراز و دم کوتاه و پرهایی به رنگ سبز و سفید و آبی، در کنار رودخانه ها می نشیند و ماهی شکار می کند. می گویند با وجود تشنگی شدید، آب نمی خورد زیرا می ترسد که آب جهان تمام شود، از این رو غمخورک و غمخوارک هم نا
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بو تیمار
تصویر بو تیمار
غم خوراک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیمار
تصویر استیمار
مشورت کردن خواستن با یکدیگر رای زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی تیمار
تصویر بی تیمار
بی پرستار و غمخوار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بختیار
تصویر بختیار
بخت آور، خوش طالع، دولتمند، جوان بخت، نیک اختر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بختیار
تصویر بختیار
(پسرانه)
خوشبخت، خوش اقبال، استاد رودکی در موسیقی، کسی که شانس و اقبال با او یار است، تخلص شاعر کرد (کردی: بهختیار)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بویدار
تصویر بویدار
دارای بو دارای رایحه با بوی، سگ شکاری بوی پرست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بختیار
تصویر بختیار
کسی که بخت با او یار باشد، خوشبخت، سعادتمند، نیک بخت، طالع مند، سفیدبخت، خوش طالع، مقبل، جوان بخت، اقبالمند، سعید، بلنداقبال، نیکوبخت، ایمن، فرّخ فال، شادبخت، نکوبخت، فرخنده طالع، خجسته طالع، نیک اختر، خجسته، فرخنده بخت، صاحب دولت، مستسعد، صاحب اقبال، بلندبخت، خجسته فال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بختیار
تصویر بختیار
((بَ))
با اقبال، خوشبخت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
نا توان، خسته، مریض
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بتیار
تصویر بتیار
رنج مشقت، زشت قبیح
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیمار
تصویر تیمار
مراقبت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تیمار
تصویر تیمار
رنج و اندوه، غم خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
ناخوش، دردمند، رنجور، مریض، ناتندرست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تیمار
تصویر تیمار
پرستاری، نوازش و مراقبت از شخص بیمار یا آسیب دیده، غم خواری، دلسوزی، فکر، اندیشه، درد و رنج
تیمار خوردن: غم خواری کردن، دلسوزی کردن، برای مثال به تنها تن خویش جستم نبرد / به پرخاش تیمار من کس نخورد (فردوسی - ۵/۳۵۲)
تیمار داشتن: خدمت، پرستاری و غم خواری کردن، مواظب کسی یا چیزی بودن
تیمار کردن: با شال و قشو بدن اسب را مالش دادن و تمیز کردن، محافظت کردن، پرستاری کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
مریض، دردمند، ناتوان، رنجور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تیمار
تصویر تیمار
خدمت و غمخواری، فکر، اندیشه، پرستاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بیمار
تصویر بیمار
Patient, Diseased, Ill, Sick
دیکشنری فارسی به انگلیسی
больной , пациент
دیکشنری فارسی به روسی
хворий , пацієнт
دیکشنری فارسی به اوکراینی
生病的 , 病人
دیکشنری فارسی به چینی
ป่วย , ผู้ป่วย , ป่วย
دیکشنری فارسی به تایلندی
बीमार , मरीज
دیکشنری فارسی به هندی
חולה , מַטּוּפָל , חָלוּי
دیکشنری فارسی به عبری