استئمار. مشورت کردن. مشاوره. مشورت کردن خواستن. مشاورت کردن خواستن. (زوزنی). سگالیدن. با یکدیگر رأی زدن. مؤامره، خریدن و خوردن اهاله را: استأهل، اخذ الاهاله او اکلها فهو مستأهل کقوله: لابل کلی یا امی و استأهلی فان ما انفقت من مالیه. (اقرب الموارد). ، بترسیدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، سست گشتن. ضعیف شدن و ترسیدن. (از قطر المحیط)