جدول جو
جدول جو

معنی استیمار - جستجوی لغت در جدول جو

استیمار
(مُ رَ / رِ)
استئمار. مشورت کردن. مشاوره. مشورت کردن خواستن. مشاورت کردن خواستن. (زوزنی). سگالیدن. با یکدیگر رأی زدن. مؤامره، خریدن و خوردن اهاله را: استأهل، اخذ الاهاله او اکلها فهو مستأهل کقوله:
لابل کلی یا امی و استأهلی
فان ما انفقت من مالیه.
(اقرب الموارد).
، بترسیدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) ، سست گشتن. ضعیف شدن و ترسیدن. (از قطر المحیط)
لغت نامه دهخدا
استیمار
مشورت کردن خواستن با یکدیگر رای زدن
تصویری از استیمار
تصویر استیمار
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از استیجار
تصویر استیجار
اجاره کردن
فرهنگ فارسی عمید
دست درازی و اعمال نفوذ و مداخلۀ دولت قوی در کشور و سرزمین دولت ضعیف به بهانۀ آبادی و عمران و به قصد استفاده از منابع ثروت آن، آباد کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استیمان
تصویر استیمان
به امانت گرفتن مال، امان خواستن، زینهار خواستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از استثمار
تصویر استثمار
بهره بردن ناعادلانه از حاصل کار دیگران، بهره کشی، در علوم سیاسی استفادۀ ناعادلانۀ کشورهای قوی از منابع اقتصادی کشورهای ضعیف، بهره گرفتن از چیزی
فرهنگ فارسی عمید
زینهار خواستن زنهار خواستن امان طلبیدن بزنهار کسی در آمدن، در امان آمدن خواستن، پناه بردن به، حالت کسی که مال غیر بطور مشروع نزد او باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیسار
تصویر استیسار
گردن نهادن به اسیری، به اسیری گردن دادن
فرهنگ لغت هوشیار
دستور گماردن دستور گرداندن، به دستوری پرداختن ویچیری (وزیری)، گرد کردن و بردن
فرهنگ لغت هوشیار
آباد خواهی، ماند گار ساختن طلب آبادانی کردن آبادانی خواستن، تسلط مملکتی قوی بر مملکتی ضعیف بقصد استفاده از منابع طبیعی و ثروت کشور و نیروی انسانی افراد آن ببهانه نابجای ایجاد آبادی و رهبری مردم آن بسوی ترقی
فرهنگ لغت هوشیار
به مزد گرفتن مزدوری گرفتن، سلاک کردن، سلاک داری اجیر کردن بمزد گرفتن مزدور را، اجاره کردن (خانه دکان و جز آنرا) توضیح استعمال بجای (استیجار) نادرست است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استجمار
تصویر استجمار
گردهمایی سپاه، گردهمایی مردم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استثمار
تصویر استثمار
نتیجه ثمر کسی را خواستن نتیجه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استخمار
تصویر استخمار
استخوان کتف دست کترا (گویش گیلکی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از استیمان
تصویر استیمان
((اِ))
امان خواستن، در امان کسی درآمدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استیجار
تصویر استیجار
((اِ))
اجاره کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
((اِ تِ))
آبادانی خواستن، آباد کردن کشور به ظاهر و غارت و چپاول آن در نهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استثمار
تصویر استثمار
((اِ تِ))
بهره برداری کردن از دسترنج دیگری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از استثمار
تصویر استثمار
بهره کشی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
زورگویی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
Colonization
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استثمار
تصویر استثمار
Exploitation
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از استثمار
تصویر استثمار
eksploatacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از استثمار
تصویر استثمار
exploração
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
colonização
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از استثمار
تصویر استثمار
剥削
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
殖民化
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
Kolonisierung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
kolonizacja
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
колонізація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از استثمار
تصویر استثمار
експлуатація
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از استثمار
تصویر استثمار
Ausbeutung
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
колонизация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از استثمار
تصویر استثمار
эксплуатация
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از استعمار
تصویر استعمار
colonizzazione
دیکشنری فارسی به ایتالیایی