- بوبرد
- بلبل
معنی بوبرد - جستجوی لغت در جدول جو
- بوبرد
- بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، مرغ چمن، هزار، زندلاف، فتّال، هزاردستان، زندواف، زندوان، شب خوٰان، مرغ سحر، هزاران، صبح خوٰان، شباهنگ، زندباف، هزارآوا، مرغ خوش خوٰان، بوبردک، عندلیب
- بوبرد ((بُ))
- بلبل
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بلبل کوچک، بلبل، پرنده ای خوش آواز و به اندازۀ گنجشک با پشت قهوه ای و شکم خاکستری، زندباف، هزار، مرغ چمن، زندلاف، شباهنگ، صبح خوٰان، زندوان، عندلیب، هزاران، بوبرد، هزارآوا، فتّال، هزاردستان، زندواف، شب خوٰان، مرغ خوش خوٰان، مرغ سحر
جمع بارد بارده، سردی ها برنده ها جمع بارد و بارده. شمشیرهای بران، چیزهای سرد و خنک مبردات. یا مرهفات بوارد. شمشیرهای مرگ دهنده
باردها، سردها، خنک ها، کنایه از بی مزه ها، کنایه از کسانی که معاشرت با او خوشایند نیست، بی ذوق ها، در طب قدیم مزاج سردها، جمع واژۀ بارد
بلبل