- بواقی
- جمع باقی باقیه، مانده ها مانداک ها جمع باقی و باقیه مانده ها بازمانده ها
معنی بواقی - جستجوی لغت در جدول جو
- بواقی
- باقی ها، پایدارها، پاینده ها، جاویدها، بازمانده ها، به جامانده ها، باقی مانده های خراج یا مالیات که بر عهده های کسی است، جمع واژۀ باقی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خیوی گلیزی مربوط به ترشحات دهان مربوط ببزاق ترشحات بزاقی غدد بزاقی جرمهای بزاقی
به گونه رمن دنده ها ستون ها
جمع بقره، ورزوها گاوان نر گاوان ماده
بالاج فروش (بلاج بوریا آنندراج)
بیابانها و صحراها
دربانی
ستاوندی نامی که بر گروهی از شاگردان زنون فرزانه یونانی نهاده شده زیرا او در یکی از ستاوندهای آتن آموزش می داد. پیرو مکتب رواقیان
جمع زاقی، فریادها، بانگ کنندگان، خروسان
جمع ساقیه، خرجوی ها، کناد ها (قنوات)، تالاب ها جمع ساقیه بر که ها، جویها نهرها، قناتها
ساقیه، ساقی، نهر کوچک، جوی خرد، آبراهه
بادیه ها، صحرا، بیابان، هامون، جمع واژۀ بادیه
پیرو مکتب رواقیان. (رواقیان گروهی بودند که حوزه درسشان در یکی از رواق های شهر آتن منعقد می شد)
گروهی از فلاسفۀ قدیم یونان که در یکی از رواق های شهر آتن شاگردان خود را تعلیم می دادند. رواقیان فایدۀ حکمت را تعیین روش زندگی و تهذیب اخلاق می دانستند
стоик
Stoiker
estoico
stoico
estoico
stoïque
stoïcijns
धैर्यशील
رواقيٌّ
סטואי
금욕주의자