جدول جو
جدول جو

معنی بواقی - جستجوی لغت در جدول جو

بواقی
جمع باقی باقیه، مانده ها مانداک ها جمع باقی و باقیه مانده ها بازمانده ها
فرهنگ لغت هوشیار
بواقی
باقی ها، پایدارها، پاینده ها، جاویدها، بازمانده ها، به جامانده ها، باقی مانده های خراج یا مالیات که بر عهده های کسی است، جمع واژۀ باقی
تصویری از بواقی
تصویر بواقی
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

خیوی گلیزی مربوط به ترشحات دهان مربوط ببزاق ترشحات بزاقی غدد بزاقی جرمهای بزاقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوانی
تصویر بوانی
به گونه رمن دنده ها ستون ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بواقر
تصویر بواقر
جمع بقره، ورزوها گاوان نر گاوان ماده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بواری
تصویر بواری
بالاج فروش (بلاج بوریا آنندراج)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوادی
تصویر بوادی
بیابانها و صحراها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوابی
تصویر بوابی
دربانی
فرهنگ لغت هوشیار
ستاوندی نامی که بر گروهی از شاگردان زنون فرزانه یونانی نهاده شده زیرا او در یکی از ستاوندهای آتن آموزش می داد. پیرو مکتب رواقیان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زواقی
تصویر زواقی
جمع زاقی، فریادها، بانگ کنندگان، خروسان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ساقیه، خرجوی ها، کناد ها (قنوات)، تالاب ها جمع ساقیه بر که ها، جویها نهرها، قناتها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواقی
تصویر سواقی
ساقیه، ساقی، نهر کوچک، جوی خرد، آبراهه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوادی
تصویر بوادی
بادیه ها، صحرا، بیابان، هامون، جمع واژۀ بادیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بوادی
تصویر بوادی
((بَ))
جمع بادیه، صحراها
فرهنگ فارسی معین
پیرو مکتب رواقیان. (رواقیان گروهی بودند که حوزه درسشان در یکی از رواق های شهر آتن منعقد می شد)
فرهنگ فارسی معین
گروهی از فلاسفۀ قدیم یونان که در یکی از رواق های شهر آتن شاگردان خود را تعلیم می دادند. رواقیان فایدۀ حکمت را تعیین روش زندگی و تهذیب اخلاق می دانستند
فرهنگ فارسی عمید
धैर्यशील
دیکشنری فارسی به هندی