جدول جو
جدول جو

معنی بوازل - جستجوی لغت در جدول جو

بوازل
(بَ زِ)
جمع واژۀ بازل. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء) (آنندراج). رجوع به بازل شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از نوازل
تصویر نوازل
جمع واژۀ نازله، بلا، مصیبت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بازل
تصویر بازل
شتری که دندان نیش درآورده و به بلوغ رسیده است
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
جمع واژۀ بازی. (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به باز و بازی شود
لغت نامه دهخدا
(غَ زِ)
جمع واژۀ غازله. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به غازله شود
لغت نامه دهخدا
(زِ)
آنتوان. فقیه فرانسوی، مولد بووه (1536-1617 میلادی)
لغت نامه دهخدا
(نَ زِ)
جمع واژۀ نازله. رجوع به نازله شود: به سبب نوازل محن و عوارض فتن و عوایق ایام... تیر تمنایشان به هدف مراد نمی رسید. (ترجمه تاریخ یمینی ص 214)
لغت نامه دهخدا
(زِ)
شتری که دندان نیش برآورده باشد. (منتهی الارب). دندان نیش شتر. (آنندراج) (ناظم الاطباء). اشتر دندان نیش برآورده. و این در سال نهم باشد و بعد از آن دیگر شتر به سنی نامیده نمیشود وفی المثل بازل عام و بازل عامین گویند. شتری که به سال نهم درآید. (منتخب غیاث اللغات) (صبح الاعشی ج 2 ص 34). شتر پیر که دندان پیشین او بالا برآمده باشد. و مذکر و مؤنث در وی یکسان است. (آنندراج). ج، بوازل، بزّل. بزل. و بزل. (ناظم الاطباء) :
جرس مانندۀ دو ترک زرین
معلق هر دو تا زانوی بازل.
منوچهری.
و سال نهم درآید (بچۀ ناقه) بازل و بازله گویند. (تاریخ قم ص 177). و رجوع به بازله شود.
لغت نامه دهخدا
(بُ)
علتی است که بول بسیار آرد. یقال: اخذه البوال. (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از بحر الجواهر). آنکه بول باز نتواند داشت. (مهذب الاسماء). مرضی است که شاش بسیار آرد. (آنندراج).
لغت نامه دهخدا
(بَوْ وا)
کسی که بول بسیار کند.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بازل
تصویر بازل
آزموده پخته: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوال
تصویر بوال
شاشریز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بواصل
تصویر بواصل
((بِ ص ِ))
نقداً، نقد، دستادست
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بازل
تصویر بازل
((زِ))
شتر قوی، مفرد بوازل
فرهنگ فارسی معین