نوعی گل سفید رنگ با بوتۀ پرخار و برگ های دراز و بریده و ریشۀ شبیه زردک که در جنگل ها و کوه ها می روید و در زمستان و میان برف گل می دهد، بهمن، گل بهمن، بهمنان
نوعی گُل سفید رنگ با بوتۀ پرخار و برگ های دراز و بریده و ریشۀ شبیه زردک که در جنگُل ها و کوه ها می روید و در زمستان و میان برف گُل می دهد، بَهمَن، گُلِ بَهمَن، بَهمَنان
بلغت زند وپازند پسر دختر است. و بجای تحتانی فوقانی هم بنظر آمده والله اعلم. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). هزوارش بنمن، پهلوی پوس (پسر). (یوستی، بندهش 90 از حاشیۀ برهان چ معین)
بلغت زند وپازند پسر دختر است. و بجای تحتانی فوقانی هم بنظر آمده والله اعلم. (برهان) (آنندراج) (از ناظم الاطباء). هزوارش بنمن، پهلوی پوس (پسر). (یوستی، بندهش 90 از حاشیۀ برهان چ معین)
منسوب به بهیمه که بمعنی چارپایه است. (از غیاث) (از آنندراج). منسوب به بهیمه. حیوانی. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : بر لذت بهیمی چون فتنه گشته ای بس کرده ای بدان که حکیمت بود لقب. ناصرخسرو. و از عادت بهیمی و طبیعت سبعی امتناع نمی نمود. (سندبادنامه ص 114). پای بگشا از این بهیمی سم سر برون آر از این سفالی خم. نظامی
منسوب به بهیمه که بمعنی چارپایه است. (از غیاث) (از آنندراج). منسوب به بهیمه. حیوانی. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین) : بر لذت بهیمی چون فتنه گشته ای بس کرده ای بدان که حکیمت بود لقب. ناصرخسرو. و از عادت بهیمی و طبیعت سبعی امتناع نمی نمود. (سندبادنامه ص 114). پای بگشا از این بهیمی سم سر برون آر از این سفالی خم. نظامی
منسوب به طایفۀبهشمیه. (الانساب سمعانی). رجوع به مادۀ بعد شود، در صفات کمر مستعمل است. (آنندراج) : دست طمع برید ز نخل حیات خویش هرکس که دوراز آن کمر بهله دار ماند. فطرت (از آنندراج). مگذر ز حسن ترک که در گوشمال دل دستی دگر بود کمر بهله دار را. صائب (از آنندراج)
منسوب به طایفۀبهشمیه. (الانساب سمعانی). رجوع به مادۀ بعد شود، در صفات کمر مستعمل است. (آنندراج) : دست طمع برید ز نخل حیات خویش هرکس که دوراز آن کمر بهله دار ماند. فطرت (از آنندراج). مگذر ز حسن ترک که در گوشمال دل دستی دگر بود کمر بهله دار را. صائب (از آنندراج)
سلاطین بهمنی از سال 748 تا 933 هجری قمری در قسمتی از دکن حکومت کردند. مؤسس این سلسله حسن کانگو از افغانانی است که در خدمت یکی از براهمه دهلی بسر میبرد در سال 748 هجری قمری شروع و آخرین آنها کلیم آشاه است که در سال 933 منقرض گردید. ممالک این سلسله بین پنج سلسلۀ دکن تقسیم شد. (از تاریخ طبقات سلاطین لین پول صص 28- 289). و رجوع به بهمنیان و گلبرگه شود
سلاطین بهمنی از سال 748 تا 933 هجری قمری در قسمتی از دکن حکومت کردند. مؤسس این سلسله حسن کانگو از افغانانی است که در خدمت یکی از براهمه دهلی بسر میبرد در سال 748 هجری قمری شروع و آخرین آنها کلیم آشاه است که در سال 933 منقرض گردید. ممالک این سلسله بین پنج سلسلۀ دکن تقسیم شد. (از تاریخ طبقات سلاطین لین پول صص 28- 289). و رجوع به بهمنیان و گلبرگه شود
نام یکی از دهستانهای بخش میناب است که در شهرستان بندرعباس واقع است. این دهستان در جنوب خاوری میناب واقع است و محدود است از شمال بدهستان پائین شهر، از خاور بدهستان حومه، از جنوب بدهستان دهو، از باختر بدهستان شمیل و از 9 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است. جمعیت آن 7890 تن است مرکز دهستان قریۀ بهمنی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
نام یکی از دهستانهای بخش میناب است که در شهرستان بندرعباس واقع است. این دهستان در جنوب خاوری میناب واقع است و محدود است از شمال بدهستان پائین شهر، از خاور بدهستان حومه، از جنوب بدهستان دهو، از باختر بدهستان شمیل و از 9 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است. جمعیت آن 7890 تن است مرکز دهستان قریۀ بهمنی است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
منسوب به ماه بهمن: ای ابر بهمنی نه بچشم من اندری تن زن زمانکی و بیاسا و کم گری. فرخی، خوشنما نمودن، غلبه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). برتر شدن از یاران. (از اقرب الموارد) ، افزون آمدن روشنی ماه برفروغ دیگر ستارگان. (آنندراج) (از اقرب الموارد)
منسوب به ماه بهمن: ای ابر بهمنی نه بچشم من اندری تن زن زمانکی و بیاسا و کم گری. فرخی، خوشنما نمودن، غلبه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج). برتر شدن از یاران. (از اقرب الموارد) ، افزون آمدن روشنی ماه برفروغ دیگر ستارگان. (آنندراج) (از اقرب الموارد)
محدث است و از هیثم بن مالک روایت کند. نقش محدث در جهان اسلام به عنوان یک محقق و محقق کننده حدیث، اساس علم حدیث و کلام اسلامی را تشکیل می دهد. محدثان با بهره گیری از حافظه قوی و ابزارهای تحلیلی، به استخراج احادیث صحیح از میان روایات متنوع پرداخته و این احادیث را برای استفاده مسلمانان در دروس فقهی، کلامی، اخلاقی و تاریخی به ثبت رساندند.
محدث است و از هیثم بن مالک روایت کند. نقش محدث در جهان اسلام به عنوان یک محقق و محقق کننده حدیث، اساس علم حدیث و کلام اسلامی را تشکیل می دهد. محدثان با بهره گیری از حافظه قوی و ابزارهای تحلیلی، به استخراج احادیث صحیح از میان روایات متنوع پرداخته و این احادیث را برای استفاده مسلمانان در دروس فقهی، کلامی، اخلاقی و تاریخی به ثبت رساندند.
دهی است از دهستان دره کوه بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، واقع در 15 هزارگزی خاوری چقلوندی و ششهزار گزی جنوب راه شوسۀ خرم آباد به چقلوندی، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و مالاریایی، دارای 120 تن سکنه که شیعی مذهب و لکی و لری و فارسی زبانند، این ده از چشمۀ ده تپه دارتوت مشروب میشود، محصولاتش غلات و صیفی و لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند، از صنایع دستی زنان فرش و سیاه چادر بافی است، راه مالرو و ساکنین از طایفۀ بیرالوند بوده و زمستان به قشلاق میروند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
دهی است از دهستان دره کوه بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد، واقع در 15 هزارگزی خاوری چقلوندی و ششهزار گزی جنوب راه شوسۀ خرم آباد به چقلوندی، ناحیه ای است کوهستانی و سردسیر و مالاریایی، دارای 120 تن سکنه که شیعی مذهب و لکی و لری و فارسی زبانند، این ده از چشمۀ ده تپه دارتوت مشروب میشود، محصولاتش غلات و صیفی و لبنیات است و اهالی به کشاورزی و گله داری گذران میکنند، از صنایع دستی زنان فرش و سیاه چادر بافی است، راه مالرو و ساکنین از طایفۀ بیرالوند بوده و زمستان به قشلاق میروند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
هرچیز را گویند که قیمت و بهای بسیار داشته باشد. (برهان) (ناظم الاطباء). متاع قیمتی و گرانمایه. (آنندراج). هر چیزی که قیمت بسیار داشته باشد. گرانبها. قیمتی. (فرهنگ فارسی معین). ارزنده. پربها: بگفت و فرود آمد از خنگ عاج ز سر برگرفت آن بهاگیر تاج. فردوسی. جهاندار بنشست بر تخت عاج بیاویختند آن بهاگیر تاج. دوباره بهاگیر و دو گوشوار یکی طوق پرگوهر شاهوار. فردوسی. ز پیروزه و لعل و رویین دگر نبد چیزی آنجا بهاگیرتر. اسدی. هم از هر کجا چیز خیزد دگر بدین جای باشد بهاگیرتر. اسدی. نیست جمال و شرف شوشتر جز به بهاگیر و نکو ششتری. ناصرخسرو. بهاگیر و درخشانی ای شعر ناصر مگر خود نه شعری بدخشان نگینی. ناصرخسرو
هرچیز را گویند که قیمت و بهای بسیار داشته باشد. (برهان) (ناظم الاطباء). متاع قیمتی و گرانمایه. (آنندراج). هر چیزی که قیمت بسیار داشته باشد. گرانبها. قیمتی. (فرهنگ فارسی معین). ارزنده. پربها: بگفت و فرود آمد از خنگ عاج ز سر برگرفت آن بهاگیر تاج. فردوسی. جهاندار بنشست بر تخت عاج بیاویختند آن بهاگیر تاج. دوباره بهاگیر و دو گوشوار یکی طوق پرگوهر شاهوار. فردوسی. ز پیروزه و لعل و رویین دگر نبد چیزی آنجا بهاگیرتر. اسدی. هم از هر کجا چیز خیزد دگر بدین جای باشد بهاگیرتر. اسدی. نیست جمال و شرف شوشتر جز به بهاگیر و نکو ششتری. ناصرخسرو. بهاگیر و درخشانی ای شعر ناصر مگر خود نه شعری بدخشان نگینی. ناصرخسرو
نام پسر عبداﷲ الخوزی یکی از متصوفۀ قرن ششم هجری، قزوینی در حاشیۀ شدالازار نویسد: در نسخۀ دیگر ’بنجیر’ نوشته شده و گاهی نساخ بی اطلاع آن را بیخبر هم ضبط کرده اند، در شیرازنامه ص 138 نام او به مناسبت مدرسه و رباطی که در شیراز بناکرده بود برده شده است، این کلمه از اعلام دیالمه است از جنس وشمگیر و گورگیر و شیرگیر، (از حواشی شدالازار ص 296)، و رجوع به تعلیقات شدالازار صص 529- 537 و بنجیر شود
نام پسر عبداﷲ الخوزی یکی از متصوفۀ قرن ششم هجری، قزوینی در حاشیۀ شدالازار نویسد: در نسخۀ دیگر ’بنجیر’ نوشته شده و گاهی نساخ بی اطلاع آن را بیخبر هم ضبط کرده اند، در شیرازنامه ص 138 نام او به مناسبت مدرسه و رباطی که در شیراز بناکرده بود برده شده است، این کلمه از اعلام دیالمه است از جنس وشمگیر و گورگیر و شیرگیر، (از حواشی شدالازار ص 296)، و رجوع به تعلیقات شدالازار صص 529- 537 و بنجیر شود
دهی است از دهستان کاکی بخش خورموج شهرستان بوشهر که در 20 هزارگزی جنوب خاور خورموج و حاشیۀ جنوبی رود مند در جلگه واقع است. ناحیه ایست گرمسیر و دارای 179 تن سکنه، آب آن از چاه تأمین میشود. محصول عمده آن خرما و غلات و تنباکو و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). قریه ای است دوفرسنگی شمالی کاکی. (از فارسنامه ناصری)
دهی است از دهستان کاکی بخش خورموج شهرستان بوشهر که در 20 هزارگزی جنوب خاور خورموج و حاشیۀ جنوبی رود مند در جلگه واقع است. ناحیه ایست گرمسیر و دارای 179 تن سکنه، آب آن از چاه تأمین میشود. محصول عمده آن خرما و غلات و تنباکو و شغل مردمش زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7). قریه ای است دوفرسنگی شمالی کاکی. (از فارسنامه ناصری)
احمد بن آقا محمدعلی. ادیب و استاد دانشگاه تهران در سال 1262 هجری قمری در کرمان متولد شد و در سال 1334 هجری شمسی در تهران درگذشت. وی علوم مقدماتی را در کرمان تحصیل کرد و در نهضت مشروطه در عداد آزادی خواهان در آمد و روزنامۀ ’دهقان’ را انتشار داد سپس از طرف مأموران انگلیسی بشیراز تبعید شد و محبوس گردید. در سال 1335 هجری قمری رهایی یافت و در تهران وارد خدمت وزارت مالیه شد و مأمور خراسان گردید و در مشهد روزنامۀ فکر آزاد را منتشر کرد. در سال 1306 وارد خدمت عدلیه شد و مأمور قزوین و سپس همدان گردید و مجدداً در سال 1308 بمعلمی مشغول شد. در سال 1310 برای تدریس دارالمعلمین انتخاب گردید و در سال 1313 تدریس ادبیات عربی مدرسه معقول و منقول بدومحول گردید و در سال 1315 عنوان استادی دانشگاه و در سال 1321 عضویت فرهنگستان را یافت. از آثار او ’تحفۀ احمدیه’ در شرح الفیۀ ابن مالک. تصحیح التوسل الی الترسل. تصحیح تاریخ بیهق. تصحیح اسرارالتوحید. ترجمه زبده التواریخ در تاریخ آل سلجوق. صرف و نحو عربی بفارسی (سه دوره). ترجمه احوال صاحب ابن عباد را باید نام برد. وی در تنظیم و تدوین مطالب مجلدات اول و دوم لغت نامه با مرحوم دهخدا همکاری کرده است
احمد بن آقا محمدعلی. ادیب و استاد دانشگاه تهران در سال 1262 هجری قمری در کرمان متولد شد و در سال 1334 هجری شمسی در تهران درگذشت. وی علوم مقدماتی را در کرمان تحصیل کرد و در نهضت مشروطه در عداد آزادی خواهان در آمد و روزنامۀ ’دهقان’ را انتشار داد سپس از طرف مأموران انگلیسی بشیراز تبعید شد و محبوس گردید. در سال 1335 هجری قمری رهایی یافت و در تهران وارد خدمت وزارت مالیه شد و مأمور خراسان گردید و در مشهد روزنامۀ فکر آزاد را منتشر کرد. در سال 1306 وارد خدمت عدلیه شد و مأمور قزوین و سپس همدان گردید و مجدداً در سال 1308 بمعلمی مشغول شد. در سال 1310 برای تدریس دارالمعلمین انتخاب گردید و در سال 1313 تدریس ادبیات عربی مدرسه معقول و منقول بدومحول گردید و در سال 1315 عنوان استادی دانشگاه و در سال 1321 عضویت فرهنگستان را یافت. از آثار او ’تحفۀ احمدیه’ در شرح الفیۀ ابن مالک. تصحیح التوسل الی الترسل. تصحیح تاریخ بیهق. تصحیح اسرارالتوحید. ترجمه زبده التواریخ در تاریخ آل سلجوق. صرف و نحو عربی بفارسی (سه دوره). ترجمه احوال صاحب ابن عباد را باید نام برد. وی در تنظیم و تدوین مطالب مجلدات اول و دوم لغت نامه با مرحوم دهخدا همکاری کرده است
دهی از دهستان کربال است که در بخش زرقاق شهرستان شیراز واقع است. و 680 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7) ، برشته کردن تخمه و پسته و بادام و مانند آنها. (ناظم الاطباء)
دهی از دهستان کربال است که در بخش زرقاق شهرستان شیراز واقع است. و 680 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 7) ، برشته کردن تخمه و پسته و بادام و مانند آنها. (ناظم الاطباء)