- بهنام (پسرانه)
- مشهور، نیک نام، دارای نام نیک
معنی بهنام - جستجوی لغت در جدول جو
- بهنام
- خوشنام، نیکنام
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بی اسم بدون نام، نوعی شرکت که بنام هیچیک از شرکا نامیده نمیشود بلکه بنام شیئی که تجارت کنند خوانده شود مانند شرکت بینام پشم و پوست
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پیروز، فاتح، ایزد پیروزی درآئین زردشت، لقب برخی از پادشاهان ساسانی، نام ستاره مریخ، نام روز بیستم از هر ماه شمسی در ایران قدیم، نام فرشته موکل بر مسافران و روز بهرام، نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه از جمله نام یکی از فرزندان گودرز گشواد
آنونیم
نام روز بیستم از هرماه شمسی
معروف به بدی، بی آبرو، رسوا
پارسی تازی گشته گهنام چاه ژرف گهنام کهنام مرتبه ای از همه مراتب بدی و بدتر و معرب آن جهنم است
مریخ، روز بیستم از هر ماه خورشیدی، برای مثال ای روی تو به خوبی افزون ز مهر و ماه / بهرام روز بادۀ بهرام رنگ خواه (مسعودسعد - ۵۴۹) ، در ایران باستان، فرشتۀ موکل بر مسافران
((بَ))
فرهنگ فارسی معین
در آیین زردشتی یکی از ایزدان است وی یار ایزدمهر و پاسبان عهد و پیمان و موکل به روز بیستم هر ماه شمسی (موسوم به بهرام) است
Disreputable, Infamous, Notorious
сомнительный , позорный , печально известный
von schlechtem Ruf, berüchtigt
сумнівний , ганебний , відомий у поганому сенсі
podejrzany, haniebny, notoryczny
声誉差的 , 恶名昭彰的 , 臭名昭著的
de má reputação, infame, notório
di cattiva reputazione, infame, noto
de mala reputación, infame, notorio
de mauvaise réputation, infâme, notoire
van slechte reputatie, berucht
มีชื่อเสียงไม่ดี , เสื่อมเสียชื่อเสียง , เสื่อมเสีย
memiliki reputasi buruk, terkenal buruk
تفوّقٌ , يتقن , تفوّق
बदनाम , कुख्यात
מפוקפק , ידוע לשמצה , מפורסם לרעה
評判が悪い , 不名誉な , 悪名高い
평판이 나쁜 , 악명 높은
kötü şöhretli, adı kötüye çıkmış, kötü ünlü