- بهشته (دخترانه)
- بهشت
معنی بهشته - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
موضوع
اهل بهشت
رها کردن، از دست دادن
بریان شده، تف داده بو داده، پخته، هر خوردنی که آنرا بدون آب روی آتش تف داده باشند
بریان شده، تف داده شده، هر چیز خوراکی که بدون آب روی آتش بریان شده
مربوط به بهشت، کنایه از مورد پسند، برای مثال خیز ای بت بهشتی آن جام می بیار / کاردیبهشت کرد جهان را بهشت وار (عمعق - ۱۶۲) اهل بهشت مثلاً حوری بهشتی، نیکوکار، نوعی انگور
کوزه پر آب
Roasted
жареный
geröstet
смажений
pieczony
assado
arrostito
geroosterd
dipanggang
بسرعةٍ
भुना हुआ
kavrulmuş
kukaangwa
بھنا ہوا
اسپانیولی چچم شلمک ازگیاهان چچم
باغی که از خوشی و خرمی نظیر نداشته باشد، جنت، فردوس