جدول جو
جدول جو

معنی بهدان - جستجوی لغت در جدول جو

بهدان
دانا، داننده، آگاه، عالم، برای مثال نه با آنت مهر و نه با اینت کین / که بهدان تویی ای جهان آفرین (فردوسی۲ - ۱۰۱۰)
تصویری از بهدان
تصویر بهدان
فرهنگ فارسی عمید
بهدان(بِ)
دهی از دهستان نهارجانات است که در بخش حومه شهرستان بیرجند واقع است. دارای 502 تن سکنه است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
بهدان(اَ ءَ)
به داننده. داناتر. اعلم. (فرهنگ فارسی معین). مطلع و آگاه تر:
نه با آنت مهر و نه با اینت کین
که بهدان تویی ای جهان آفرین.
فردوسی.
گرگ ز روباه به دندان تر است
روبه از آن رست که بهدان تر است.
نظامی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بادان
تصویر بادان
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، نام پسر پیروز از سرداران دوران ساسانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بردان
تصویر بردان
(پسرانه)
نام یکی از پادشاهان اشکانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهداد
تصویر بهداد
(پسرانه)
نیک آفریده شده، در کمال عدل وداد، آفریده خوب
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بهدین
تصویر بهدین
(پسرانه)
پیرو آیین زرتشتی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بادان
تصویر بادان
آبادان، آباد، باصفا، بارونق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلدان
تصویر بلدان
بلدها، شهرها، سرزمین ها، جمع واژۀ بلد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زهدان
تصویر زهدان
رحم، عضوی کیسه مانند در شکم که جنین تا قبل از تولد در آن زندگی می کند، جای بچه در شکم زن یا حیوان ماده، بچّه دان، بوگان، پوگان، بوهمان، بویگان، پرکام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهدین
تصویر بهدین
دین زردشتی، دین بهی، پیرو دین زردشتی، زرتشتی، کسی که به دین و آیین زردشت اعتقاد دارد، پیرو زردشت
زردشتی، زردهشتی، مزدیسنی، مزدیسنا، گبر، گبرک، مزداپرست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بندان
تصویر بندان
بسته کننده، در حال بستن یا بسته کردن مثلاً یخ بندان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کهدان
تصویر کهدان
کاهدان، انباری برای نگه داشتن کاه یا خوراک چهارپایان، جای ریختن کاه، انبار کاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهمان
تصویر بهمان
برای اشاره به یک شخص یا چیز مجهول و غیرمعلوم به کار می رود، فلان مثلاً فلان و بهمان
فرهنگ فارسی عمید
تخم به که دارای مادۀ لعابی است و در امراض حلق و سینه و برای لینت مزاج در آب جوش می ریزند و می خورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بهدار
تصویر بهدار
مامور ادارۀ بهداری که وظیفه اش رسیدگی به امور بهداشتی مردم، به ویژه روستاییان است
فرهنگ فارسی عمید
(بِ نَ / نِ)
تخم بهی. (ناظم الاطباء). دانۀ میوۀ به (آبی) که در طب قدیم مستعمل بود. تخم بهی. (فرهنگ فارسی معین). دانه میوۀ به که به دانه مینامند و در داروسازی و عطرسازی بکار میبرند و جزو صادرات کشور بشمار میرود. (از جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 242). دانۀ آبی. هستۀ بهی. حب السفرجل، بهرام دوم پنجمین پادشاه ساسانی و فرزند بهرام اول است. جلوس 276، فوت 293 میلادی ، بهرام سوم. ششمین پادشاه ساسانی فرزند هرمز اول در سال 293 میلادی فقط چهار ماه سلطنت کرد، بهرام چهارم. سیزدهمین پادشاه ساسانی مشهور به کرمانشاه. جلوس 388 فوت 399 میلادی وی پیمان صلح با تئودور امپراطور روم بست و در زمان او ارمنستان بین دو کشور تقسیم شد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
تصویری از زهدان
تصویر زهدان
بچه دان، رحم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهدان
تصویر کهدان
جائی که در آن کاه و علف ستوران نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهدان
تصویر جهدان
رنجور رنج دیده
فرهنگ لغت هوشیار
هیتان پیغاره چفته باشته دروغ بستن دروغ زدن افترا گفتن، ترفند تراشی افترا، ترفند دروغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بردان
تصویر بردان
بامداد و شام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادان
تصویر بادان
مخفف آبادان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به دان
تصویر به دان
داناتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهدار
تصویر بهدار
نیکو دارنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهدین
تصویر بهدین
دین نیک آیین خوب، آنکه دارای آیینی نیکوست، دین زردشتی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهمان
تصویر بهمان
چیز غیر معلوم و مجهول، (بهمان کس، بهمان چیز)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهمدان
تصویر بهمدان
فلان و بهمان وبسیار، از کلمات و اسما مهمله است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلدان
تصویر بلدان
جمع بلد، شهرها جایباش ها جمع بلد شهرها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهدانه
تصویر بهدانه
دانه میوه به (آبی) که در طب قدیم مستعمل بوده تخم بهی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بهدانه
تصویر بهدانه
((بِ نِ))
دانه میوه به که در طب قدیم مستعمل بوده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهمان
تصویر بهمان
((بَ))
شخص یا شیء مجهول
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بهدین
تصویر بهدین
((بِ))
دین نیک، آیین خوب، دین زردشتی
فرهنگ فارسی معین
((بِ))
مأمور بهداری که عهده دار رسیدگی به بهداشت مردم مخصوصاً اهالی روستا و قصبات است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهدان
تصویر زهدان
رحم
فرهنگ واژه فارسی سره