- بنیادگر
- بنا، معمار
معنی بنیادگر - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بنا، معمار
اصلی، اصولی، اساسی
اصول گرا
ستمگر و متعدی و ظالم، جفا کار، ستم پیشه، نادادگر
عمل و شغل بنیادگر بنایی، معماری
دنیادوست، مال دوست، کسی که به مال و ثروت علاقۀ بسیار دارد
ستمگر، ظالم، جبّار، ستمکار، گرداس، جائر، ستم کیش، ظلم پیشه، جفا پیشه، جان آزار، جایر، جفاجو، جفاگر، دژآگاه، مردم گزا، پر جفا، پر جور، استمگر
روشنگر
اصولی، اساسی
موسیقیدان
والاد گر سازنده
اصلی
سازنده، نوازنده، سرودگوی
آوازه خوان، سرودخوان، برای مثال بشنو و نیکو شنو نغمۀ خنیاگران / به پهلوانی سماع به خسروانی طریق (مسعود سعد - ۴۹۷) ، نوازنده
Fundamental
Express
выразительный
фундаментальный
ausdrucksvoll
grundlegend
виразний
фундаментальний
fundamentalny
ekspresyjny
expressivo
fundamental
fondamentale
espressivo