جدول جو
جدول جو

معنی دنیادار

دنیادار
(سَ اَ کَ دَ / دِ)
دنیادارنده. دنیاپرست. دنیاطلب. (یادداشت مؤلف). دنیادارنده. دنیاپرست. دنیاطلب. (یادداشت مؤلف). دنیادوست و لهو و لعب دوست. (ناظم الاطباء) : ای یتیمان غمخوار بگریید و ای پادشاهان دنیادار بدین مملکت غره مشوید. (قصص الانبیاء ص 241). دنیاداران بندگان را به عیب جوارح رد کنند و به ظاهر وی ننگرند. (تذکرهالاولیاء عطار ص 396 ج 2).
گفت چشم تنگ دنیادار را
یا قناعت پر کند یا خاک گور.
سعدی (گلستان).
، آنکه با مردمان حسن سلوک دارد. (یادداشت مؤلف). مردم دار
لغت نامه دهخدا