جدول جو
جدول جو

معنی بنگشیدن - جستجوی لغت در جدول جو

بنگشیدن
بلعیدن، ناجاویده فرو بردن
تصویری از بنگشیدن
تصویر بنگشیدن
فرهنگ لغت هوشیار
بنگشیدن
بنکشیدن، ناجویده از حلق فرو بردن، بلعیدن
تصویری از بنگشیدن
تصویر بنگشیدن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بنکشیدن
تصویر بنکشیدن
بلعیدن، ناجاویده فرو بردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنکشیدن
تصویر بنکشیدن
ناجویده از حلق فرو بردن، بلعیدن
فرهنگ فارسی عمید
پسندیدن و جدا کردن چیزی یا کسی از میان گروهی و جمعی انتخاب کردن، ترجیح دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برکشیدن
تصویر برکشیدن
استخراج کردن، برآوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برگزیدن
تصویر برگزیدن
گزیدن، انتخاب کردن، پسندیدن و جدا کردن کسی یا چیزی از میان چند تن یا چند چیز، ترجیح دادن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برکشیدن
تصویر برکشیدن
بالا کشیدن، بالا بردن
بیرون آوردن
تربیت کردن
پروردن، کسی را ترقی دادن و بر مرتبۀ او افزودن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از برکشیدن
تصویر برکشیدن
((~. کِ دَ))
بالا کشیدن چیزی، پیشرفت کردن، بلند مرتبه ساختن، چین دار کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از برگزیدن
تصویر برگزیدن
((بَ گُ دَ))
انتخاب کردن، ترجیح دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بوکشیدن
تصویر بوکشیدن
((کِ دَ))
بوی چیزی را استشمام کردن، پی به مطلبی بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ببخشیدن
تصویر ببخشیدن
Condone
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بوشیدن
تصویر بوشیدن
ملاحظه کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بندیدن
تصویر بندیدن
بستن، قید کردن مقید کردن، حبس کردن زندان کردن
فرهنگ لغت هوشیار