- بنلاد
- بنای عمارت و اصل آن، دیوار و اصل آن، پشتیبان. بنیاد وپی
معنی بنلاد - جستجوی لغت در جدول جو
- بنلاد ((بُ))
- دیوار، پی، بنیاد، پشتیبان
- بنلاد
- بنیاد،
برای مثال لاد را بر بنای محکم نه / که نگهدار لاد بنلاد است (فرالاوی - شاعران بی دیوان - ۳۹)
پشتیبان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
اساس، موسسه
بنیاد اساس، اصل هر چیز، پشتیبان
اسب جنیبت اسب کوتل
پایه، اصل، ریشه
بیخ، پایه، اصل، شالوده، پی دیوار
بنیاد کردن: بنا کردن، شالوده ریختن، آغاز کردن، دست به کاری زدن
بنیاد نهادن: شالوده ریختن، بنا کردن، آغاز کردن
بنیاد کردن: بنا کردن، شالوده ریختن، آغاز کردن، دست به کاری زدن
بنیاد نهادن: شالوده ریختن، بنا کردن، آغاز کردن
اسب تندرو، یدک، جنیبت، اسب پالانی، برای مثال من رهی پیر و سست پای شدم / نتوان راه کرد بی بالاد (فرالاوی - شاعران بی دیوان - ۳۹)
بنیاد، بیخ، پایه، اصل، شالوده، پی دیوار
برانداختن خراب کردن، منهدم کردن
Foundation
основание
Stiftung
фундамент
fundacja
fundação
fondazione
fundación
fondation
fundering
มูลนิธิ
بدون تقليلٍ
msingi