- بندک
- گلوله پنبه پنبه پاک کرده از پنبه دانه و آماده کرده برای رشتن
معنی بندک - جستجوی لغت در جدول جو
- بندک
- غنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بنجک، پنجک، غندش، کندش، بندش، پندش، کلن، غند، گل غنده
- بندک ((بُ دَ))
- پنبه زده شده و گلوله شده برای رشتن، بنجک، بندش
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کارگر ساختمان که کار او پر کردن درزهای آجرها و سنگ هایی است که در نمای ساختمان ها به کار رفته
انسداد
کوه، تپه کوه کوچک تپه پشته
دسته گندم و جو درو کرده. اکلیل الملک
اسیر و زندانی، حبس
برده، زر خرید، غلام
پارسی تازی گشته فوندیگ، گروهه گلی کلوخ گروهه سربی
پنبه حلاجی کرده و گلوله ساخته به جهت رشتن
محلی است که قافله و تجار در آن جا بسیار آمد و رفت می کنند، شهری که بر کناره دریای محیط واقع باشد
بنیاد اساس، اصل هر چیز، پشتیبان
پنبه گلوله کرده به جهت رشتن پنبه محلوج بندک بندش غنده
کوسه ماهی
جمع بندک، خشتک ها خشتک های پیراهن
خندق
گرمی از شعف و خوشحالی
افسانه، چیستان لغز چیستان
مسکوک مسین کوچک که نصف نیم پول قیمت داشت (قاجاریه)
کم، قلیل، قطره، چیزکم کم مقابل بیش بسیار، کوتاه: مدتی اندک
گلوله پنبه حلاجی کرده پنجک پند پندک پاغنده گلوج پنبه. در فصل 27 بندهشن یا دین آگاسی در پاره 23 آمده: (... . ده سرتک (گونه) دیگر است که اندرون شاید خوردن و بیرون نشاید خوردن چون بادام انار نارگیل پندک (فندق) شاهبلوط پسته و جز اینها)
گرفتار، اسیر، زندانی
تپه، پشته، تل، کوه کوچک
دستۀ گندم یا جو درو شده، بسک
ریزۀ نان، پارۀ نان، نان ریزشده
پست، کم، اندک، کاسد، کساد کالا
غنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بندک، بنجک، پنجک، غندش، کندش، پندش، کلن، غند، گل غنده
غنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بندک، پنجک، غندش، کندش، بندش، پندش، کلن، غند، گل غنده
فندق، درختی از خانوادۀ پیاله داران با برگ های پهن و دندانه دار و گل های خوشه ای با میوه ای گرد کوچک قهوه ای رنگ و حاوی روغن که به عنوان آجیل مصرف می شود، بندق، گلوژ، گلوز
غلام زرخرید، غلام، چاکر، برده، انسان نسبت به خداوند، لقبی که گوینده برای تواضع به خود می دهد، من مثلاً بنده چندین بار خدمت رسیدم
وسیله ای فلزی دارای سنگ چخماق و فتیله برای روشن کردن آتش، به ویژه سیگار
اکلیل الملک، گیاهی با برگ های بیضی شکل و گل های خوشه ای زرد که دم کردۀ آن در مداوای اسهال خونی، ورم معده و نزلۀ برونش ها نافع است
شاه افسر، گیاه قیصر، ناخنک، شبدر زرد، یونجه زرد، بسک، بسه، شاه بسه
شاه افسر، گیاه قیصر، ناخنک، شبدر زرد، یونجه زرد، بسک، بسه، شاه بسه