غُنده، هر چیز پیچیده و گلوله شده، پنبۀ زده شده که آن را برای رشتن گلوله کرده باشند، پنبۀ گلوله شده، بُنجَک، پُنجَک، غُندِش، کَندِش، بَندَش، پُندَش، کُلَن، غُند، گُل غُنده
پنبۀ حلاجی کرده و گلوله نموده را گویند به جهت رشتن. (برهان) (آنندراج). پنبۀ برزده و گردکرده ریسیدن را و آن را پاغند و پاغنده و غنده و گندش و گلن گویند وهندکاله خوانند. (شرفنامۀ منیری). پنبۀ پاک کرده از پنبه دانه و آماده کرده برای رشتن. (ناظم الاطباء)