جدول جو
جدول جو

معنی بندکش

بندکش((بَ. کَ یا کِ))
کارگری که پر کردن درزهای نمای ساختمان را انجام می دهد
تصویری از بندکش
تصویر بندکش
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بندکش

بندکش

بندکش
کارگر ساختمان که کار او پر کردن درزهای آجرها و سنگ هایی است که در نمای ساختمان ها به کار رفته
فرهنگ فارسی عمید

بندکش

بندکش
کارگری که در ساختمانها درزهای آجرها و سنگهایی را که در نمای بنا بکار رود، با سیمان یا ساروج و مانند آن پر کند. (فرهنگ فارسی معین). آنکه بند میان آجرهای بنایی کشد از گچ و غیره.
لغت نامه دهخدا

بندکشی

بندکشی
پر کردن درزهای آجرها و سنگهای نمای ابنیه با سیمان یا ساروج
بندکشی
فرهنگ لغت هوشیار

بند کش

بند کش
کارگری که در ساختمانها درزهای آجرها و سنگهایی را در نمای بنا بکار رود باسیمان ساروج و مانند آن پر کند
فرهنگ لغت هوشیار

بادکش

بادکش
بادگیر، تنوره، مجرای باد در دیوار یا سقف خانه، در طب قدیم شاخ یا آلت میان تهی که حجامتگر محل حجامت را با آن می مکید و بعد تیغ می زد، در پزشکی بادشکن
بادکش کردن: در طب قدیم کوزه انداختن به بدن بیمار، حجامت کردن. هوای داخل استکان یا ظرف دیگر شبیه آن را به وسیلۀ حرارت گرم کرده و دهانۀ آن را روی پوست بدن بیمار می چسباندند تا جریان خون را سریع تر کند. این عمل بیشتر در بیماری های حاد ریوی، کمردرد و پهلودرد صورت می گرفت
بادکش
فرهنگ فارسی عمید

بندکشی

بندکشی
پر کردن درزهای آجرها و سنگ های نمای ساختمان با ساروج یا سیمان
بندکشی
فرهنگ فارسی عمید

بادکش

بادکش
شاخ یا هر آلت میان تهی که حجام محل حجامت را با آن می مکید و بعد تیغ می زد، روزنه ای برای جریان یافتن باد که در سقف یا دیوار خانه تعبیه می کردند، دم زرگری و آهنگری
فرهنگ فارسی معین

بندکشی

بندکشی
پر کردن درزهای آجرها و سنگهای نمای ابنیه با سیمان یا ساروج. (فرهنگ فارسی معین). عمل بند کشیدن. عمل فروکردن گچ میان دو آجر و پیوستن آن دو بیکدیگر
لغت نامه دهخدا