جدول جو
جدول جو

معنی بنابه - جستجوی لغت در جدول جو

بنابه
(بَ بَ / بِ)
نوبت و قسمت آب. (انجمن آرای ناصری). نوبت و قسمت آب باشد، چنانکه گویند بنابۀ ماست یعنی نوبت ماست. (آنندراج) (برهان) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
بنابه
نوبت: (امروز بنابه ماست)
تصویری از بنابه
تصویر بنابه
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از انابه
تصویر انابه
انابت، رجوع از غفلت به ذکر. گفته اند که توبه در افعال ظاهری است و انابه در امور باطنی، فرار از خلق به سوی حق، بازگشتن به سوی خدا، توبه کردن، دست برداشتن از گناه، توبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جنابه
تصویر جنابه
دوقلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، توأم، دوبلغانه، توأمان، هم شکم، همزاد برای مثال دولت و ملت جنابه زاد چو جوزا / مادر بخت یگانه زای صفاهان (خاقانی - ۳۵۳ حاشیه)
به صورت توامان برای مثال قصه چه کنم که در ره عشق / با محنت و غم جنابه زادیم (سنائی۲ - ۴۵۲)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ذنابه
تصویر ذنابه
پیرو، دنباله، دنبالۀ چیزی، پایان چیزی، جایی از وادی که مسیل به آن منتهی شود
فرهنگ فارسی عمید
(قُنْ نا بَ)
برگ کشت یا برگ که در آن خوشه فراهم آید. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بُ نَ)
مرغزار پر از گیاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بُ بَ / بِ)
قلمتراش. (از آنندراج) ، مساوات. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بِ بَ)
دربانی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بِ یَ)
رجوع به بناء شود
لغت نامه دهخدا
(بَ نَ)
یکی از بنان که سر انگشتها و انگشتها بود. (منتهی الارب). سر انگشت. ج، بنان. (از منتخب) (از غیاث اللغات) (مهذب الاسماء نسخۀ خطی). یکی از بنان و جمع آن بنانات. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به بنان شود
لغت نامه دهخدا
(اَ)
قائم مقام گردانیدن کسی را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). قائم مقام کسی گردانیدن. (آنندراج). گویند انبته عنه انابهً، یعنی قائم مقام او گردانیدم او را. (از منتهی الارب). و رجوع به انابت شود
لغت نامه دهخدا
(بَ دَ بَ)
نام گاوی است که در کلیله بدان اشاره شده است: با وی (برادر بزرگترم) دو گاو بود یکی را شتربه نام و دیگری را بندبه. (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا
(بِ بَ / بِ)
مرکّب از: ب + لابه) بتضرع و چاپلوسی. (از برهان)، عجز و تضرع، چه لابه به حذف باء به معنی عجز و انکسار است. (از آنندراج) (از انجمن آرا) :
بلابه گفتمش ای روز من چو زلف تو تار.
(آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بِ بَ)
هرزه گوی و نابکار و فاسق و بدکاره و فحاش، و این لفظ را بر زنان بیشتر اطلاق کنند. بلایه. (از برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). بلاد. بلاده. بلایه. رجوع به بلاد و بلایه شود.
- ابن بلابه، ولدالزنا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
دهی جزء دهستان وزوأبوش دستجرد شهرستان قم. 24کیلومتری شمال دستجرد دارای 198 تن سکنه. آب آن از قنات و محصول آن غلات، بنشن، شغل اهالی زراعت، و سر راه فرعی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(خِ / خُنْ نا بَ)
سوی بینی نزدیک منخرین. منه: خنابتان،دوسوی بینی نزدیک منخرین، سوی کلان بینی و سوی بینی از جانب بالای آن، کبر. نخوت. (منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
(خَ بَ)
اثر بد. بدی. (منتهی الارب) (از لسان العرب) (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا
(عُنْ نا بَ)
یک دانه عناب. یکی عناب. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عناب شود، بار پیلو. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(عُ)
جایگاهی است در سه میلی حسینیه از راه مکه. در اینجا برکه ای است ازآن ام جعفر که در سه میل پس از قباب، در مقابل سمیراء و پس از توز واقع شده. آب آن شور و غلیظ است. و گویند که عنابه، کوه کوچک یا صخرۀ بزرگی (قاره) است در پایین ’رویثه’ بین مکه و مدینه. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(اِ بَ / بِ)
توبه و پشیمانی و بازگشت بسوی خدای تعالی که پتت و پتفت نیز گویند. (از ناظم الاطباء). بازگردیدن با خدای عزوجل. (تاج المصادر بیهقی). رجوع به انابت شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از قنابه
تصویر قنابه
گلبرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سنابه
تصویر سنابه
مونث سناب دراز شکم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خنابه
تصویر خنابه
بدی، هنایش بد (هنایش تاثیر) بادساری (نخوت)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انابه
تصویر انابه
توبه و پشیمانی و بازگشت به سوی خدای تعالی، توبه و زاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنابه
تصویر جنابه
بچه ای که با بچه دیگر در یک موقع از یک شکم زائیده شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنابه
تصویر زنابه
نیش کژدم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دنابه
تصویر دنابه
کوتاه بالا مرد
فرهنگ لغت هوشیار
پایان هر چیز، دنبایه چیزی، جای منتهای سیل وادی، خلاصه. پیرو دنباله رو خویشی، جویبار آبراهه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنابر
تصویر بنابر
زیرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بناگه
تصویر بناگه
ناگه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنانه
تصویر بنانه
بند اندام (مفصل) مرغزار یک سر انگشت، یک انگشت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جنابه
تصویر جنابه
((جُ بِ یا بَ))
توأم، دوقلو
فرهنگ فارسی معین
تصویری از انابه
تصویر انابه
((اِ بِ))
برگشتن از گناه، توبه کردن، توبه، پشیمانی، انابت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذنابه
تصویر ذنابه
((ذُ بَ یا بِ))
پایان هر چیزی، دنبال چیزی، خلاصه
فرهنگ فارسی معین