- بمیان (بَ)
نام فارسی شهر صامغان، که آن از شهرهای جبل است در حدود طبرستان. (از معجم البلدان ذیل صامغان) ، بیخ عمارت. (غیاث اللغات). پی. بن. لاد. بنیان. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
چون نباشد بنای خانه درست
بی گمانم بزیر رشت آئی.
فرالاوی.
لاد را بر بنای محکم نه
که نگهدار لاد بن لاد است.
فرالاوی.
میر کز گوهر پاکیزۀ محمود بود
همچو محمود بنای کرم و جود بود.
منوچهری.
بنای کار بر حیلت باید نهاد. (کلیله و دمنه).
رجوع به بناء شود، قرار. برقراری. (ناظم الاطباء) :
هرگونه چیز داشت جهان تا بنای داشت
ملکی قوی چو ملک ملک ارسلان نداشت.
- بنا گذاشتن، قرار گذاشتن. (از ناظم الاطباء).
- ، طرح ریختن. نقشۀ ساختمان نهادن:
گردون بنای حسن ترا بر زمین گذاشت
روزی که رنگ خانه گل را بهار ریخت.
دانش (از آنندراج)
چون نباشد بنای خانه درست
بی گمانم بزیر رشت آئی.
فرالاوی.
لاد را بر بنای محکم نه
که نگهدار لاد بن لاد است.
فرالاوی.
میر کز گوهر پاکیزۀ محمود بود
همچو محمود بنای کرم و جود بود.
منوچهری.
بنای کار بر حیلت باید نهاد. (کلیله و دمنه).
رجوع به بناء شود، قرار. برقراری. (ناظم الاطباء) :
هرگونه چیز داشت جهان تا بنای داشت
ملکی قوی چو ملک ملک ارسلان نداشت.
- بنا گذاشتن، قرار گذاشتن. (از ناظم الاطباء).
- ، طرح ریختن. نقشۀ ساختمان نهادن:
گردون بنای حسن ترا بر زمین گذاشت
روزی که رنگ خانه گل را بهار ریخت.
دانش (از آنندراج)
