- بمانی
- پدر و مادری که هر چه فرزند آورند زود بمیرد و بچه هایشان پا نگیرند اسم بچه آخری را اگر دختر باشد (بمانی) (خانم) میگذارند
معنی بمانی - جستجوی لغت در جدول جو
- بمانی (دخترانه)
- نامی که با آن طول عمر کودک را بخواهند
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
متعدد و متکثر بسیار فراوان
منسوب به بیان مربوط بعلم بیان
گرویی
منحنی
به گونه رمن دنده ها ستون ها
بی سواد عامی. توضیح در عربی بمعنی ظاهر از هر چیز و ضد (جوانی) است
ناری منسوب به رمان بسیار سرخ: لعل رمانی یاقوت رمانی
منسوب به زمان، یکی از انواع چینی در عهد صفویه و آن نازک و خوشچهره و از حیث ضخامت متوسط بود. (از جنگ مورخ 1085 متعلق به دکتر شاپور بختیار یغما 12: 15 ص. 559)
میگسار، باده پیما
گرو، رهن، امانتی
ورتیج اوشوم از مرغان در برهان سمانی آمده و پارسی بلدرچین کرک
هشت، بعد از هفت، عدد «۸»
ساخته شده در یمن مثلاً تیغ یمانی
برآمده از سوی یمن مثلاً برق یمانی
کنایه از جنوبی
کنایه از نوعی شمشیر
از مردم یمن
برآمده از سوی یمن مثلاً برق یمانی
کنایه از جنوبی
کنایه از نوعی شمشیر
از مردم یمن
امنیّه ها، آرزوها، جمع واژۀ امنیّه
ساقی، دهندۀ می، باده پیما، می گسار، خرامان
مبناها، پایه ها، بنیان ها، جمع واژۀ مبنا
بناها، عمارت ها، ساختمان ها، بن ها، پایه ها، اساس ها، ساختن ها، جمع واژۀ بنا
بناها، عمارت ها، ساختمان ها، بن ها، پایه ها، اساس ها، ساختن ها، جمع واژۀ بنا
مالی یا چیزی که به کسی می سپارند تا از آن نگه داری کند، ودیعه
اروستانی آن چه از اروستان آورند منسوب به عمان. منسوب به عمان
عمل گمان کردن
قسمی مروارید است: مروارید اصفهبد حرج قطری و لازک و وردی و مفرس و لمانی که هر کس مثل آن ندیده بود
عمارتها و بناها و اساسها و شالوده ها
اهل یمن
جمع امنیّت، آرزوها
آنچه در شکل و رنگ شبیه دانۀ انار باشد، سرخ رنگ، کنایه از نوعی یاقوت مرغوب