- بلیز
- سفره بزرگ
معنی بلیز - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مطهره، ظرف آبی که از چرم ساخته باشند
رنج، مصیبت
باد سردی که با باران توام باشد
فصیح، رسا
تکیه کاغذی که بر روی آن مشخصاتی چاپ شده باشد حاکی از بها و تاریخ و محل استفاده آن و غالباً برای ورود به اتوبوس و تاتر و سینما و قطار و غیره بکار می رود
کند خاطر، کاهل و کند
بسیار خاموش، مرد خردمند دانا
فرانسوی نیم تنه نیم تن نیم تن نیم تنی تا سر زانوش هست از پی آن برسر زانو نشست (نظامی) کرتی (گویش خوانساری) سفره بزرگ. جامه نیم تنه کرکی یا پشمی یا کاموایی و یا نخی زنانه یا مردانه
کوته، ستبر
جفتک جفته لگد پرانیدن ستور با دو پای از عقب، جست جستن، رم رمیدن
هرگز حاشا، زود بشتاب، نیز ایضا
کمند مقود، مفسد غماز
کندذهن، کودن، کم هوش
مصیبت، پیشامد بد، رنج
باد سرد توام با باران، اندک
جفته، جفتک، لگد، جست و خیز چهارپایان
جست و خیز چهارپایان، جفته، جفتک، جفته و لگد
آلیز زدن: جست و خیز کردن، جفته و لگد انداختن
آلیز زدن: جست و خیز کردن، جفته و لگد انداختن
فصیح، رسا، کامل، تمام، کسی که سخنش خوب و رسا باشد
زنبور، حشرۀ کوچکی از راستۀ نازک بالان، چهار بال نازک و نیش زهرآلود
آب لزج که از دهان انسان یا حیوان خارج شود، آب دهان، بزاق
برگۀ کاغذی چاپ شده برای ورود به تماشاخانه، اتوبوس، راه آهن، هواپیما و مانند آن
نوعی پوشش جلوبستۀ پارچه ای یا بافتنی که بالاتنه را می پوشاند
لعاب دهان بچه، لعاب
زنبور. (آن میوه که در حلاوتش نیست بدل یارب نرسد بهیچ نوعیش خلل)، (هر دانه از آن تخم کلیز عسل است یک دانه از آن شود کدو های عسل)، (بنقل جهانگیری در وصف خربزه)
جفتک زدن چهارپا، جفتک
جفتک، جفته، لگد، جست و خیز، رم، رمیدن