جدول جو
جدول جو

معنی بلکیین - جستجوی لغت در جدول جو

بلکیین
کسی را از پشت بغل کردن و با حرکات کمر و باسن نمایش حالت جماع
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلورین
تصویر بلورین
(دخترانه)
بلور (عربی) + ین (فارسی) منسوب به بلور، شفاف و درخشان مانند بلور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بلعیدن
تصویر بلعیدن
فروبردن چیزی به گلو، بلع کردن، اوباریدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلاچین
تصویر بلاچین
بلاگردان، چیزی که بلا را از انسان بگرداند و دور کند، صدقه، قربانی، بلاچین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلندین
تصویر بلندین
پیرامون در، چهارچوب در خانه، برای مثال در او افراشته درهای سیمین / جواهرها نشانده در بلندین (شاکر بخارایی - شاعران بی دیوان - ۴۸)، چوب بالای در، سردر خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بدآیین
تصویر بدآیین
بدکیش، گمراه، ملحد
فرهنگ فارسی عمید
(بَ)
از قرای مرو است بفاصله یک فرسنگی. (از معجم البلدان). و در مراصد و مرآت البلدان آن را در دوفرسنگی مرو ضبط کرده اند
لغت نامه دهخدا
(بُ لُکْ کی)
ابن زیری بن مناد صنهاجی، مکنی به ابوالفتوح و ملقب به سیف الدوله، مؤسس امارت صنهاجیه در تونس. وی به سال 373 ه. ق. در محلی بین سجلماسه و تلمسان درگذشت. (از الاعلام زرکلی ج 2 ص 52 از وفیات الاعیان و البیان المغرب و اعمال الاعلام). و رجوع به طبقات سلاطین اسلام ص 33 شود
ابن محمد بن حماد، چهارمین تن از بنی حماد در الجزایر. که مدت حکومتش از 447 تا 454 هجری قمری بوده است. (از طبقات سلاطین اسلام ص 34)
لغت نامه دهخدا
مها بین منسوب به بلور ساخته شده از بلور بلوری، جلیدیه. یا دست بلورین. دستی که مانند بلور صاف و شفاف باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلاچین
تصویر بلاچین
بلا گردان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلعیدن
تصویر بلعیدن
فرو بردن در حلق
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بدآیین
تصویر بدآیین
بد اخلاق، بدخوی وکافر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلندین
تصویر بلندین
((بَ یا بِ لَ))
پیرامون در خانه، آستانه، چوب بالایین در خانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلعیدن
تصویر بلعیدن
((بَ دَ))
در حلق فرو بردن، خوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلاچین
تصویر بلاچین
((بَ))
بلاگردان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلورین
تصویر بلورین
منسوب به بلور، ساخته شده از بلور، بلوری، جلیدیه، دست ، دستی که مانند بلور صاف و شفاف است
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلعیدن
تصویر بلعیدن
فرودادن، اوباریدن، فرو بردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بلورین
تصویر بلورین
Crystalline
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بلعیدن
تصویر بلعیدن
Devour, Engulf, Gobble, Gulp, Ingest, Swallow
دیکشنری فارسی به انگلیسی
خاریدن
فرهنگ گویش مازندرانی
لسیدن، لیس زدن
فرهنگ گویش مازندرانی
فروچکیدن، چکیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از بلورین
تصویر بلورین
кристаллический
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بلعیدن
تصویر بلعیدن
поглощать , поглотить , глотать , проглатывать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بلورین
تصویر بلورین
kristallin
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بلعیدن
تصویر بلعیدن
verschlingen, schlingen, schlucken, einnehmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بلورین
تصویر بلورین
кристалічний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بلعیدن
تصویر بلعیدن
поглинати , ковтати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از بلورین
تصویر بلورین
krystaliczny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بلعیدن
تصویر بلعیدن
pożerać, pochłonąć, połykać, przełykać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بلورین
تصویر بلورین
水晶的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بلعیدن
تصویر بلعیدن
吞噬 , 狼吞虎咽 , 吞下 , 摄取
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بلعیدن
تصویر بلعیدن
devorar, engolir, ingerir
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بلورین
تصویر بلورین
cristalino
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بلورین
تصویر بلورین
cristallino
دیکشنری فارسی به ایتالیایی