- بلورین
- مها بین منسوب به بلور ساخته شده از بلور بلوری، جلیدیه. یا دست بلورین. دستی که مانند بلور صاف و شفاف باشد
معنی بلورین - جستجوی لغت در جدول جو
- بلورین (دخترانه)
- بلور (عربی) + ین (فارسی) منسوب به بلور، شفاف و درخشان مانند بلور
- بلورین
- منسوب به بلور، ساخته شده از بلور، بلوری، جلیدیه، دست ، دستی که مانند بلور صاف و شفاف است
- بلورین
- Crystalline
- بلورین
- кристаллический
- بلورین
- kristallin
- بلورین
- кристалічний
- بلورین
- krystaliczny
- بلورین
- cristalino
- بلورین
- cristallino
- بلورین
- cristalino
- بلورین
- cristallin
- بلورین
- kristallijn
- بلورین
- kristalin
- بلورین
- بشكلٍ مشينٍ
- بلورین
- क्रिस्टलीय
- بلورین
- קריסטל
- بلورین
- স্ফটিক
- بلورین
- کرسٹل جیسا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مهایی گنیک منسوب به بلور ساخته شده از بلور بلورین
مانند بلور، تهیه شده از بلور مثلاً ظرف بلوری، کنایه از درخشان مثلاً ساق بلوری
کسی که سرین وی صاف و سپید باشد مانند بلور
کسی که ساقش چون بلور صاف و سپید باشد
مها تن کسی که تنش چون بلور صاف و شفاف باشد
کسی که اندامش چون بلور صاف و شفاف باشد
شبه قلیایی که آنرا از جوزالقی استخراج کنند. کریستالهای آن استوانه یی شکل بیرنگ و بی مزه است و از سمهای مهلک محسوب میگردد. در طب مورد استعمال دارد