- بلوری
- مهایی گنیک منسوب به بلور ساخته شده از بلور بلورین
معنی بلوری - جستجوی لغت در جدول جو
- بلوری
- مانند بلور، تهیه شده از بلور مثلاً ظرف بلوری، کنایه از درخشان مثلاً ساق بلوری
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مها بین منسوب به بلور ساخته شده از بلور بلوری، جلیدیه. یا دست بلورین. دستی که مانند بلور صاف و شفاف باشد
منسوب به بلور، ساخته شده از بلور، بلوری، جلیدیه، دست ، دستی که مانند بلور صاف و شفاف است
Crystalline
кристаллический
kristallin
кристалічний
krystaliczny
cristalino
cristallino
cristalino
cristallin
kristallijn
kristalin
بشكلٍ مشينٍ
क्रिस्टलीय
קריסטל
স্ফটিক
کرسٹل جیسا
فروشنده لوازم و وسایل بلورین
منسوب به بلوچ هر چیز مربوط به بلوچ و بلوچستان، از مردم بلوچ بلوچستانی. یا زبان بلوچ. از لهجه های ایرانی است که در بلوچستان بدان سخن گویند
بلوری
مربوط به بلوچ مثلاً لباس بلوچی، از مردم بلوچ، زبانی از شاخۀ زبان های هند و ایرانی که در بلوچستان رایج است
قطعه ای مسکوک (سابقا از طلا و امروزه از نقره) واحد پول در هلند. توضیح این کلمه در فارسی به صورت فلوری درآمده
آزمایش، سختی، مصیبت
یک نوع شیشه که از ترکیب سیلیکات دوپتاسیم و سیلیکات دو پلمپ ساخته می شود