جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بلویر

بلوار

بلوار
میدان و خیابانی که باغچه ها و چمنها و درختان بسیار دارد و محل گردش عموم است بلوار
فرهنگ لغت هوشیار

بلوری

بلوری
مانند بلور، تهیه شده از بلور مثلاً ظرف بلوری، کنایه از درخشان مثلاً ساق بلوری
بلوری
فرهنگ فارسی عمید

باویر

باویر
به آلمانی بایرن. نام ناحیه ای در اروپای مرکزی جزء امپراتوری آلمان که از دو ناحیۀ مجزا تشکیل شده است. از جنوب به سالسبورگ و تیرول و از مغرب به ورتمبرگ و از شمال به ساکسون محدود میشود. رود دانوب از سوی غرب به شرق در داخل این ناحیه جریان دارد. بخشهای عمده آن عبارت است از باویر علیا، باویر سفلی، سواب فرانکونی علیا و فرانکونی سفلی و پالاتینا. باویر در قرنهای اولیۀ میلادی زیر نفوذ رومیان بود، در اواسط قرن هفتم میلادی زیر نفوذ فرانسه قرار گرفت و در 814 میلادی یک نوع خودمختاری یافت و دوک باویر مناسباتی با دولت فرانسه داشت و به تناوب دولتهای فرانکونی و اتریش و سایر نواحی بر آن حکم راندند، در اثنای جنگهای سی ساله بعلت همراهی با امپراتوری آلمان، مورد توجه قرار گرفته و حتی حق رأی در مورد انتخاب امپراتوری آلمان یافتند. در 1777م. دوکهای پالاتینا بر باویر مسلط شدند، بعد از کنگرۀ وین، دوک باویر عنوان پادشاهی یافت. در 1870 جزء امپراتوری آلمان گردید، و این وضع هنوز ادامه دارد
لغت نامه دهخدا

بلمیر

بلمیر
دهی از دهستان ورزق، بخش داران شهرستان فریدن. آب آن از قنات و چشمه و محصول آن غلات و حبوب است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا

بلوری

بلوری
منسوب به بلور. بلورین. رجوع به بلور شود، بپایان رسیدن. به بن انجامیدن.
- بلوغ طاقت، برسیدن توان. (یادداشت مرحوم دهخدا).
، بالغ شدن کودک. (منتهی الارب). رسیده شدن غلام. (از اقرب الموارد). رسیدن به سن رشد. مرد شدن. زن شدن. (فرهنگ فارسی معین). به حد مردی رسیدن کودک. (آنندراج) ، پخته شدن و رسیده شدن میوه. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) ، در مشقت انداخته شدن شخص، و فعل آن در این حالت مجهول بکار رود. (منتهی الارب) (از ذیل اقرب الموارد از لسان) ، بلند برآمدن روز. (المصادر زوزنی)
لغت نامه دهخدا

بلوار

بلوار
بولوار. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به بولوار شود
لغت نامه دهخدا

بلویچ

بلویچ
ده مخروبه از دهستان میانرود سفلی، بخش نور شهرستان آمل. فعلاً زارعان قرای مجاور در آن زراعت می کنند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3)
لغت نامه دهخدا

چلویر

چلویر
دهی از دهستان سوسن بخش ایذۀ شهرستان اهواز که در 43هزارگزی شمال ایذه واقع است کوهستانی و گرمسیر است و 290 تن سکنه دارد. آبش از چشمه. محصولش گندم و جو. شغل اهالی زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا