جدول جو
جدول جو

معنی بلندآواز - جستجوی لغت در جدول جو

بلندآواز
کسی که آواز رسا و بانگ بلند دارد
تصویری از بلندآواز
تصویر بلندآواز
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلندآوازه
تصویر بلندآوازه
بلندآواز، کنایه از معروف و مشهور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلندپرواز
تصویر بلندپرواز
پرنده ای که در آسمان اوج گیرد مانند باز، عقاب و مانند آن، کنایه از ویژگی کسی که آرزوی ترقی و عظمت دارد و بیش از مقام و مرتبه اش خودنمایی و خودستایی می کند، بلندگرای
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلندنوا
تصویر بلندنوا
نیکنام، معروف، مشهور
فرهنگ فارسی عمید
(بُ لَ پَ)
پرنده ای که در آسمان اوج گیرد. (فرهنگ فارسی معین) :
مرغی است دلم بلندپرواز
اما ز قضاش دام روزی است.
خاقانی.
چه نیکبخت کسانی که اهل شیرازند
که زیر بال همای بلندپروازند.
سعدی.
کجا به صید ملخ همتت فرود آید
بدین صفت که تو باز بلندپروازی.
سعدی.
باز بلندپرواز ایزد متعال. (حبیب السیر چ تهران ج 3 ج 4 ص 322).
قلولی ̍، مرغ بلندپرواز. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا
(بَ)
ناخوش آواز. آنکه صدای بد دارد: در آن میان مطربی دیدم بدآواز. (گلستان)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلند آواز
تصویر بلند آواز
کسی که دارای بانگ بلند باشد، نیک نام، معروف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلند باز
تصویر بلند باز
با گرو عالی قمار بازی میکند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلند آوازه
تصویر بلند آوازه
معروف مشهور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلندآوازه
تصویر بلندآوازه
((~. زِ))
معروف، نامدار، مشهور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بلندپرواز
تصویر بلندپرواز
((~. پَ))
آن که آرزوی ترقی بسیار دارد
فرهنگ فارسی معین
بنام، سرشناس، شهیر، مشتهر، مشهور، معروف، نام آور، نامدار، نامور، نامی
متضاد: گمنام
فرهنگ واژه مترادف متضاد
اوج گیر، بلندگرا، بلندی گرا، اوج طلب، عظمت جو، افزون خواه، افزون طلب، بیشی طلب، عظوت طلب، جاه طلب، نام جو
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بلند، صدای بلند
دیکشنری اردو به فارسی