جدول جو
جدول جو

معنی بلندپرواز

بلندپرواز((~. پَ))
آن که آرزوی ترقی بسیار دارد
تصویری از بلندپرواز
تصویر بلندپرواز
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بلندپرواز

بلندپرواز

بلندپرواز
پرنده ای که در آسمان اوج گیرد مانند باز، عقاب و مانندِ آن، کنایه از ویژگی کسی که آرزوی ترقی و عظمت دارد و بیش از مقام و مرتبه اش خودنمایی و خودستایی می کند، بلندگرای
بلندپرواز
فرهنگ فارسی عمید

بلندپرواز

بلندپرواز
پرنده ای که در آسمان اوج گیرد. (فرهنگ فارسی معین) :
مرغی است دلم بلندپرواز
اما ز قضاش دام روزی است.
خاقانی.
چه نیکبخت کسانی که اهل شیرازند
که زیر بال همای بلندپروازند.
سعدی.
کجا به صید ملخ همتت فرود آید
بدین صفت که تو باز بلندپروازی.
سعدی.
باز بلندپرواز ایزد متعال. (حبیب السیر چ تهران ج 3 ج 4 ص 322).
قَلَولی ̍، مرغ بلندپرواز. (منتهی الارب).
لغت نامه دهخدا

بلندپرواز

بلندپرواز
اوج گیر، بلندگرا، بلندی گرا، اوج طلب، عظمت جو، افزون خواه، افزون طلب، بیشی طلب، عظوت طلب، جاه طلب، نام جو
فرهنگ واژه مترادف متضاد

بلند پرواز

بلند پرواز
پرنده ای که در آسمان اوج گیرد، آنکه آرزوی ترقی بسیار دارد مایل برفعت و عظمت، لافزن خود ستا
فرهنگ لغت هوشیار

بلندپروازی

بلندپروازی
خودستایی، خودنمایی، آرزوی ترقی و عظمت داشتن
بلندپروازی
فرهنگ فارسی عمید