جدول جو
جدول جو

معنی بلنجر - جستجوی لغت در جدول جو

بلنجر
(بَ لَ جَ)
شهری است به خزر، پس باب الابواب. (منتهی الارب) (از مراصد). شهری است در بلاد خزر پشت باب الابواب، گویند عبدالرحمان بن ربیعه آن را فتح کرده است و برخی سلمان بن ربیعۀ باهلی را فاتح آن دانند. (از معجم البلدان). شهری است از خزران با بارۀ محکم و نعمت. (حدود العالم). شهر قدیم خزرها، بر رودی به همین نام، واقع در شمال گردنۀ دربند یا باب الابواب، بر انتهای شرقی کوههای قفقاز، در داغستان حالیه. بقولی پیش از اتل پایتخت خزرها بود. در 104 هجری قمری بتصرف مسلمانان درآمد و ظاهراً بیشتر سکنه اش مهاجرت کردند. بعد از جنگ دوم اعراب با خزرها (119 هجری قمری) تقریباً نامی از آن دیده نمیشود. (از دایره المعارف فارسی). و رجوع به نخبهالدهر دمشقی ص 263 شود: مسلمانان... به حصنی شدند از حصنهای خزریان که آن را بلنجر گویند... پس آن حصار بگرفتند و مهتر بلنجر با مقدار پنجاه هزار مرد بجست و به سمرقند شد وبلنجر بدست مسلمانان افتاد. (ترجمه طبری بلعمی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بلنجه
تصویر بلنجه
(دخترانه)
خرامان، صاحب خرام، نوعی گل خوشبو وخوشرنگ (نگارش کردی: بهلهنجه)
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بلنج
تصویر بلنج
مقدار، اندازه، قدر و اندازۀ چیزی
فرهنگ فارسی عمید
(بَلَ جُ)
منسوب به بلنجر، که نام جد ابوجعفر احمد بن عبید است. (از اللباب فی تهذیب الانساب) ، برافراشته (بنا و مانند آن). (فرهنگ فارسی معین) :
کجات آن بناهای کرده بلند
که بودت یکایک پناه از گزند.
فردوسی.
، راست کرده (قد و قامت) ، بزرگ کرده. نواخته. تربیت کرده، درازکرده، برخیزانده، بیدارکرده، در تداول عامیانه، آماده کرده برای مباشرت، در تداول عامیانه، دزدیده. (فرهنگ فارسی معین). ربوده شده. و رجوع به بلند کردن شود
لغت نامه دهخدا
(بَ لَ جَ)
منسوب به بلنجر، که شهریست در دربند خزران. (از اللباب فی تهذیب الانساب). رجوع به بلنجر شود
لغت نامه دهخدا
(بُ لَ)
مخفف بلند جا. (آنندراج). جای بلند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بُ لَ دَ)
مخفف بلندتر. (آنندراج) (از ناظم الاطباء). رجوع به بلند و بلندتر در ترکیبات بلند شود، جمع واژۀ بلصوص، و گویند بلنصی اسم جمع است. (از اقرب الموارد). رجوع به بلصوص شود
لغت نامه دهخدا
(کُلُ)
نام موضعی و قلعه ای است در هندوستان. (برهان) (آنندراج). موضعی در هندوستان. (ناظم الاطباء). مخفف کالنجر. (حاشیۀ برهان چ معین). و رجوع به کالنجر شود
لغت نامه دهخدا
(بِ لِ / بَ لَ)
قدر و مقدار و اندازۀ چیزی. (برهان) (آنندراج). اندازه و قدر هر چیزی. (شرفنامۀ منیری) ، شخص درشت و گول و سنگین و منتفخ که برای کار خیری بپا نمی خیزد. (از ذیل اقرب الموارد از لسان) ، شخصی که به وعده وفا نکند. (از ذیل اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلندر
تصویر بلندر
بلندتر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلنجا
تصویر بلنجا
جای بلند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلنج
تصویر بلنج
اندازه مقدار، مبلغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلنج
تصویر بلنج
((بَ لَ))
اندازه، مقدار، مبلغ
فرهنگ فارسی معین
بی ثمر، عقیم
دیکشنری اردو به فارسی