ترجمه بنجر به فارسی - دیکشنری اردو به فارسی
واژههای مرتبط با بنجر
بندر
- بندر
- محلی است که قافله و تجار در آن جا بسیار آمد و رفت می کنند، شهری که بر کناره دریای محیط واقع باشد
فرهنگ لغت هوشیار
بنجک
- بنجک
- پنبه گلوله کرده به جهت رشتن پنبه محلوج بندک بندش غنده
فرهنگ لغت هوشیار