ژان باپتیست، شوالیه دو، طبیعی دان فرانسوی، مولد بازن تن (سم ّ)، شهرت وی بسبب انتشار کتابی است به نام گلهای فرانسه، و هم دائرهالمعارف گیاه شناسی و تصویر انواع را انتشار داد، (1744-1829 میلادی) گیوم دو، ملقب به ’سانگلیه دزاردن’، وی در انقلاب شهر لیژآلت اجرای سیاست لوئی یازدهم بود، (تولد حدود 1446 و وفات به سال 1485 میلادی) ژان ماکسیمین، ژنرال و سیاستمدار فرانسه، مولد سن سور (1770-1832 میلادی)
ژان باپتیست، شوالیه دو، طبیعی دان فرانسوی، مولد بازن تَن (سُم ّ)، شهرت وی بسبب انتشار کتابی است به نام گلهای فرانسه، و هم دائرهالمعارف گیاه شناسی و تصویر انواع را انتشار داد، (1744-1829 میلادی) گیوم دو، ملقب به ’سانگلیه دزاردن’، وی در انقلاب شهر لیژآلت اجرای سیاست لوئی یازدهم بود، (تولد حدود 1446 و وفات به سال 1485 میلادی) ژان ماکسیمین، ژنرال و سیاستمدار فرانسه، مولد سن سور (1770-1832 میلادی)
مرکّب از: با + مسلک =راه و روش، که دارای راه و روش باشد. صاحب عقیده، قسمی شیرینی. گونه ای از زلبیا (زلیبیا) که بشکل بامیا پزند. قسمی از شیرینی است که در شکل شبیه به بامیه است. (از فرهنگ نظام)
مُرَکَّب اَز: با + مسلک =راه و روش، که دارای راه و روش باشد. صاحب عقیده، قسمی شیرینی. گونه ای از زلبیا (زلیبیا) که بشکل بامیا پزند. قسمی از شیرینی است که در شکل شبیه به بامیه است. (از فرهنگ نظام)
مرکّب از: ب + لا (نفی) + مبلغ، بدون مبلغ. بدون ذکر مبلغ. (فرهنگ فارسی معین) : مداخل نقد، دوهزاروپانزده تومان و سیصدوشش دینار. اشجار، هشت هزاروسیصدوسی ویک اصله، بلامبلغ. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 82)
مُرَکَّب اَز: ب + لا (نفی) + مبلغ، بدون مبلغ. بدون ذکر مبلغ. (فرهنگ فارسی معین) : مداخل نقد، دوهزاروپانزده تومان و سیصدوشش دینار. اشجار، هشت هزاروسیصدوسی ویک اصله، بلامبلغ. (تذکرهالملوک چ دبیرسیاقی ص 82)
به معنی بلارک است که نوعی از فولاد جوهردار باشد، و شمشیر هندی را نیز گویند. (برهان). بلارک. رجوع به بلارک شود: چه چیز است آن رونده تیر خسرو چه چیز است آن بلالک تیغ برّان یکی اندر دهان حق زبانست یکی اندردهان مرگ دندان. عنصری. از آن آهن لعل گون تیغ چار هم از روهنی و بلالک هزار. اسدی. در زمین ز آهن بلالک تیر گاهی آتش فکند و گه نخجیر. نظامی. به دریا گر فتد عکس بلالک به ماهی گاو گوید کیف حالک. نظامی
به معنی بلارک است که نوعی از فولاد جوهردار باشد، و شمشیر هندی را نیز گویند. (برهان). بلارک. رجوع به بلارک شود: چه چیز است آن رونده تیر خسرو چه چیز است آن بلالک تیغ برّان یکی اندر دهان حق زبانست یکی اندردهان مرگ دندان. عنصری. از آن آهن لعل گون تیغ چار هم از روهنی و بلالک هزار. اسدی. در زمین ز آهن بلالک تیر گاهی آتش فکند و گه نخجیر. نظامی. به دریا گر فتد عکس بلالک به ماهی گاو گوید کیف حالک. نظامی