- بلافاصله
- در دم اندر زمان
معنی بلافاصله - جستجوی لغت در جدول جو
- بلافاصله
- بی درنگ
- بلافاصله ((بِ ص ِ لِ))
- فوری، بی وقفه
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
بدون فاصله ای (مکانی) باشد متصل، فورا
به دوری به اندازه ای
در میان، از هم دور