جدول جو
جدول جو

معنی بلافاصله - جستجوی لغت در جدول جو

بلافاصله(رِ وَ دَ)
مرکّب از: ب + لا (نفی) + فاصله، بدون فاصله. بدون آنکه فاصله ای (مکانی) باشد. متصل. (فرهنگ فارسی معین)، ملاصق.
لغت نامه دهخدا
بلافاصله
در دم اندر زمان
تصویری از بلافاصله
تصویر بلافاصله
فرهنگ لغت هوشیار
بلافاصله((بِ ص ِ لِ))
فوری، بی وقفه
تصویری از بلافاصله
تصویر بلافاصله
فرهنگ فارسی معین
بلافاصله
بی درنگ
تصویری از بلافاصله
تصویر بلافاصله
فرهنگ واژه فارسی سره
بلافاصله
صفت آنی، بی درنگ، دردم، علی الفور، فوراً، همان دم، فوری، بی وقفه
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(بِ یِ دَ)
مرکّب از: ب + لا (نفی) + فایده، بدون فایده. بی فایده. بی سود. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(بِ صِ لَ / لِ)
از هم دور. و در میان. (ناظم الاطباء) : درختان را بفاصله بکارید، یعنی از هم دور، چوپان و گله بان. (ناظم الاطباء). گاوچران. (از اقرب الموارد). گاوبان. (منتهی الارب) ، صاحب گاو. (آنندراج) (دزی ج 1 ص 102) (از اقرب الموارد) (از تاج العروس). گاووان. (مهذب الاسماء) ، آهنگر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (از تاج العروس) (آنندراج) ، نام قسمی از بازی. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). بازیی است که آنرا بقّیری ̍ گویند. (از اقرب الموارد) (از تاج العروس). بازیچه ای است کودکان عرب را. (آنندراج). و رجوع به بقیری شود
لغت نامه دهخدا
(بِ فَ)
مرکّب از: ب + لا (نفی) + فصل، بی فاصله. بلافاصله. (فرهنگ فارسی معین)، متصل. غیرمنقطع. پیوسته.
- اعقاب بلافصل، فرزندان مستقیم.
- خلیفۀ بلافصل، خلیفه و جانشین بدون واسطه.
- فرزند بلافصل شخص، فرزند مستقیم وی
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلا فاصله
تصویر بلا فاصله
بدون فاصله ای (مکانی) باشد متصل، فورا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از به فاصله
تصویر به فاصله
به دوری به اندازه ای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بفاصله
تصویر بفاصله
در میان، از هم دور
فرهنگ لغت هوشیار
صفت بی فایده، بی ثمر، مهمل
فرهنگ واژه مترادف متضاد