معنی بلافاصله - فرهنگ فارسی معین
معنی بلافاصله
- بلافاصله((بِ ص ِ لِ))
- فوری، بی وقفه
تصویر بلافاصله
فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با بلافاصله
بلافاصله
- بلافاصله
- مُرَکَّب اَز: ب + لا (نفی) + فاصله، بدون فاصله. بدون آنکه فاصله ای (مکانی) باشد. متصل. (فرهنگ فارسی معین)، ملاصق.
لغت نامه دهخدا
بلافایده
- بلافایده
- مُرَکَّب اَز: ب + لا (نفی) + فایده، بدون فایده. بی فایده. بی سود. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا