جدول جو
جدول جو

معنی بلاشبهه - جستجوی لغت در جدول جو

بلاشبهه
(دَ)
مرکّب از: ب + لا (نفی) + شبهه، بدون شبهه. بی شک. بلاشک. بی گمان. (فرهنگ فارسی معین)، بی تردید
لغت نامه دهخدا
بلاشبهه
صفت بلاشک، تحقیقاً، حتماً، محققاً، یقین
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی شبهه
تصویر بی شبهه
بی شک و تردید
فرهنگ فارسی عمید
(شُ هََ /هَِ)
مرکّب از: بی ’فارسی’ + شبهه ’عربی’، بی شبهت. بی گمان. بی شک. بلاشک. بلاشبهه. (یادداشت مؤلف)، بی شک. بی اشتباه. (ناظم الاطباء)، رجوع به شبهه شود
لغت نامه دهخدا
(نِ تَ)
مرکّب از: ب + لا (نفی) + تشبیه، بدون تشبیه. (فرهنگ فارسی معین)، بی مانند کردن.
لغت نامه دهخدا
(بِ بَ / بِ)
مرکّب از: ب + لابه) بتضرع و چاپلوسی. (از برهان)، عجز و تضرع، چه لابه به حذف باء به معنی عجز و انکسار است. (از آنندراج) (از انجمن آرا) :
بلابه گفتمش ای روز من چو زلف تو تار.
(آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(بِ بَ)
هرزه گوی و نابکار و فاسق و بدکاره و فحاش، و این لفظ را بر زنان بیشتر اطلاق کنند. بلایه. (از برهان) (آنندراج) (انجمن آرا). بلاد. بلاده. بلایه. رجوع به بلاد و بلایه شود.
- ابن بلابه، ولدالزنا. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(بَ هََ)
نادانی. سلیم دلی. نیک نهادی. خوشخوئی بی بدی. (منتهی الارب). بلاهت. بله. و رجوع به بلاهت و بله شود، عاشق شدن. (آنندراج). گرفتار عشق شدن. (ناظم الاطباء). بلبل گشتن. و رجوع به بلبل گشتن شود، آشفته شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اِ)
ابله شدن. (از منتهی الارب). ضعیف شدن عقل و خرد. (از اقرب الموارد). بله. و رجوع به بله شود.
لغت نامه دهخدا
تصویری از بلا شبهه
تصویر بلا شبهه
بدون شبهه بی شک بلاشک بی گمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی شبهه
تصویر بی شبهه
بی گمان بی برو برگرد بی شک و تردید، بی اشتباه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلاهه
تصویر بلاهه
نادانی سادگی کانایی نابخردی، سست اندیشی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بی شبهه
تصویر بی شبهه
((شُ هَ یا هِ))
بی شک و تردید، بی اشتباه
فرهنگ فارسی معین
بدون تردید، بی تردید، بی شک، بی شبهت، بی گمان، حتمی، قطع
فرهنگ واژه مترادف متضاد