جدول جو
جدول جو

معنی بی شبهه

بی شبهه((شُ هَ یا هِ))
بی شک و تردید، بی اشتباه
تصویری از بی شبهه
تصویر بی شبهه
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با بی شبهه

بی شبهه

بی شبهه
مُرَکَّب اَز: بی ’فارسی’ + شبهه ’عربی’، بی شبهت. بی گمان. بی شک. بلاشک. بلاشبهه. (یادداشت مؤلف)، بی شک. بی اشتباه. (ناظم الاطباء)، رجوع به شبهه شود
لغت نامه دهخدا

بی شبیه

بی شبیه
مُرَکَّب اَز: بی ’فارسی’ + شبیه ’عربی’، بی همتا. بی نظیر. بی مانند:
میر ابوالفضل کز فتوت و فضل
در جهان بی شبیه و بی همتاست.
فرخی.
و رجوع به شبیه شود
لغت نامه دهخدا

بی شبهت

بی شبهت
مُرَکَّب اَز: بی + شبهت، از شبهه ’عربی’، بی شک. بی تردید: و هر راز که ثالثی در آن محرم نشود هرآینه از اشاعت مصون ماند و باز آنکه بگوش سیمی رسید بی شبهت در افواه افتد. (کلیله و دمنه)، اگر خار در چشم متهوری مستبد افتد و در بیرون آوردن آن غفلت بورزد... بی شبهت کور شود. (کلیله و دمنه)، رجوع به شبهت شود.
لغت نامه دهخدا

بی شبه

بی شبه
مُرَکَّب اَز: بی + شبه، بی مثل. بی نظیر. بی عدیل. بی همتا. بی مانند. فرید. وحید. واحد. ناهمتا. بی مثیل. بی مثال. یتیمه. بی همال. عدیم النظیر. معدوم المثل. بی نمون. بی کفو. بی بدل. (یادداشت مؤلف، رجوع به شبه شود.
لغت نامه دهخدا