پیسه. ابرص. سیاه و سپید. کلاغ پیسه. کلاغ سیاه و سپید. زاغ پیسه. (زمخشری). زاغ دورنگ، کسی که فراهم و مزدحم سازد خران و مواشی و مانند آن را. (منتهی الارب) ، مزدوری که سعی کند درامور اهل خود، بریده دست. ج، بکّان
پیسه. ابرص. سیاه و سپید. کلاغ پیسه. کلاغ سیاه و سپید. زاغ پیسه. (زمخشری). زاغ دورنگ، کسی که فراهم و مزدحم سازد خران و مواشی و مانند آن را. (منتهی الارب) ، مزدوری که سعی کند درامور اهل خود، بریده دست. ج، بُکّان
جا و مقام. پاره ای از زمین. سرزمین: نگاه باید کرد تا احوال ایشان بر چه جمله رفته است و میرود در عدل... نرم کردن گردنها و بقعتها. (تاریخ بیهقی). و نشاطی بر پای شد که گفتی در این بقعت غم نماند. (تاریخ بیهقی). پادشاه چون ملکی و بقعتی بگیرد آنرا ضبط نتواند کرد... (تاریخ بیهقی).... که موضع خوش و بقعت نزه است... (کلیله چ مینوی ص 118). و این بقعت نزهت تمام دارد و جایی دل گشای است. (کلیله ایضاً ص 168).
جا و مقام. پاره ای از زمین. سرزمین: نگاه باید کرد تا احوال ایشان بر چه جمله رفته است و میرود در عدل... نرم کردن گردنها و بقعتها. (تاریخ بیهقی). و نشاطی بر پای شد که گفتی در این بقعت غم نماند. (تاریخ بیهقی). پادشاه چون ملکی و بقعتی بگیرد آنرا ضبط نتواند کرد... (تاریخ بیهقی).... که موضع خوش و بقعت نزه است... (کلیله چ مینوی ص 118). و این بقعت نزهت تمام دارد و جایی دل گشای است. (کلیله ایضاً ص 168).
دهی از دهستان حیات داود است که در بخش گناوۀ شهرستان بوشهر واقع است و 120 تن سکنه دارد. آب از چاه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
دهی از دهستان حیات داود است که در بخش گناوۀ شهرستان بوشهر واقع است و 120 تن سکنه دارد. آب از چاه. محصول آنجا غلات. شغل اهالی آن زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7)
جمع بقعه، فره جای ها جمع بقعه بقعه ها خانه ها سرای ها. توضیح اغلب بضم باء تلفظ میشود ولی صحیح بکسر است و شاید این اشتباه از کلمه بقعه که ببای مضموم است نشا ت کرده باشد، یا بقاع خیر. صومعه ها خانقاه ها تکیه ها. یا بقاع متبرکه. مشاهد و مقابر بزرگان دین وایمه
جمع بقعه، فره جای ها جمع بقعه بقعه ها خانه ها سرای ها. توضیح اغلب بضم باء تلفظ میشود ولی صحیح بکسر است و شاید این اشتباه از کلمه بقعه که ببای مضموم است نشا ت کرده باشد، یا بقاع خیر. صومعه ها خانقاه ها تکیه ها. یا بقاع متبرکه. مشاهد و مقابر بزرگان دین وایمه
زیست پایندگی پایستن جاودانگی ماندن زیستن پایست زیستن زندگانی کردن زنده ماندن، پایدار ماندن پایستن جاوید بودن، زیست زندگانی، پایداری همیشگی پایندگی جاویدانی: (بقا خاص حق تعالی است) یا بقا عمر کسی بودن، عمر و زندگانی کسی پایدار ماندن سر کسی بسلامت بودن، (پس از مرگ کسی بنزدیکان و خویشاوندان وی گویند: بقای عمر تو باد) یا دار بقا. آخرت جهان دیگر. یا کشور بقا. آخرت داربقا. بقاع، زیستن وماندن در جهان زیستن زندگانی کردن زنده ماندن، پایدار ماندن پایستن جاوید بودن، زیست زندگانی، پایداری همیشگی پایندگی جاویدانی: (بقا خاص حق تعالی است) یا بقا عمر کسی بودن، عمر و زندگانی کسی پایدار ماندن سر کسی بسلامت بودن، (پس از مرگ کسی بنزدیکان و خویشاوندان وی گویند: بقای عمر تو باد) یا دار بقا. آخرت جهان دیگر. یا کشور بقا. آخرت داربقا. بقاع
زیست پایندگی پایستن جاودانگی ماندن زیستن پایست زیستن زندگانی کردن زنده ماندن، پایدار ماندن پایستن جاوید بودن، زیست زندگانی، پایداری همیشگی پایندگی جاویدانی: (بقا خاص حق تعالی است) یا بقا عمر کسی بودن، عمر و زندگانی کسی پایدار ماندن سر کسی بسلامت بودن، (پس از مرگ کسی بنزدیکان و خویشاوندان وی گویند: بقای عمر تو باد) یا دار بقا. آخرت جهان دیگر. یا کشور بقا. آخرت داربقا. بقاع، زیستن وماندن در جهان زیستن زندگانی کردن زنده ماندن، پایدار ماندن پایستن جاوید بودن، زیست زندگانی، پایداری همیشگی پایندگی جاویدانی: (بقا خاص حق تعالی است) یا بقا عمر کسی بودن، عمر و زندگانی کسی پایدار ماندن سر کسی بسلامت بودن، (پس از مرگ کسی بنزدیکان و خویشاوندان وی گویند: بقای عمر تو باد) یا دار بقا. آخرت جهان دیگر. یا کشور بقا. آخرت داربقا. بقاع