- بفرمان
- بر حسب دستور، بنا بامر مطیع
معنی بفرمان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آنکه اطاعت نکند سرکش عاصی طاغی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
محترم، لایق، دارای روح بزرگ، نام سردار افراسیاب، از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاور تورانی و از سپاهیان افراسیاب تورانی، نام یکی از سرداران دوره ماد
یاقوت سرخ، برای مثال نور مه از خار کند سرخ گل / قرص خور از سنگ کند بهرمان (خاقانی - ۳۴۴) ، پارچۀ ابریشمی رنگین
امر، دستور، حکمی که از جانب شخص بزرگ صادر شود، حکم، وسیله ای دایره ای شکل برای هدایت خودرو، رل
فرمان بردن: کنایه از اطاعت کردن
فرمان راندن: کنایه از حکومت کردن
فرمان دادن: امر کردن، حکم کردن، اجازه دادن
فرمان یافتن: دریافت کردن فرمان، کنایه از مردن
فرمان بردن: کنایه از اطاعت کردن
فرمان راندن: کنایه از حکومت کردن
فرمان دادن: امر کردن، حکم کردن، اجازه دادن
فرمان یافتن: دریافت کردن فرمان، کنایه از مردن
حکم، امر، دستور
Command, Commandment
comando, mandamento
команда , заповедь
Befehl, Gebot
rozkaz, przykazanie
команда , заповідь
comando, mandamiento
commande, commandement
comando, comandamento
bevel, gebod
आदेश , आज्ञा
perintah
명령 , 계명
פקודה , מצווה
命令 , 戒律
komut, emir
คำสั่ง
আদেশ , নির্দেশ
بحث و تبادل نظر