جدول جو
جدول جو

معنی بفرمان

بفرمان
رهوار
متضاد: بدلجام، سرکس، رام، فرمان بردار، مطیع
متضاد: نافرمان حسب الامر، بفرموده
فرهنگ واژه مترادف متضاد