جدول جو
جدول جو

معنی بغرا - جستجوی لغت در جدول جو

بغرا
آش رشته
تصویری از بغرا
تصویر بغرا
فرهنگ لغت هوشیار
بغرا
(پسرانه)
نام پادشاهی از خوارزم که به بخارا لشکر کشید و پایتخت سامانیان را گرفت و دولت خانیه را بنیان گذاشت
تصویری از بغرا
تصویر بغرا
فرهنگ نامهای ایرانی
بغرا
نوعی آش که با خمیر آرد گندم تهیه می شود، آش رشته، بغراخانی
تصویری از بغرا
تصویر بغرا
فرهنگ فارسی عمید
بغرا
خوک نر، گراز
تصویری از بغرا
تصویر بغرا
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بغراو
تصویر بغراو
همهمه غوغا بانگ و فریاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغراو
تصویر بغراو
((بُ))
همهمه، بانگ و فریاد
فرهنگ فارسی معین
کینه شتری کینه ژرف پدر کشتگی دشمنی کینه کین، دشمنی سخت کینه شدید، دشمنی کینه کین، دشمنی سخت کینه شدید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بصرا
تصویر بصرا
جمع بصیر بینایان روشن بینان روشندلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوغرا
تصویر بوغرا
خوک نر خنزیر
فرهنگ لغت هوشیار
بر آغالیدن تحریک کردن بر انگیختن، آغالش انگیزش. یا اغراء بجهل. بجهل کشانیدن آغالش بنادانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غبرا
تصویر غبرا
غبارآلود، در علم نجوم زمین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صغرا
تصویر صغرا
کوچک، کوچک تر، مقابل کبری، در علم منطق قضیۀ کوچک یا قضیۀ اول مثلاً در «هر انسانی حیوان است»، «هر حیوانٍی جسم است»، «پس هر انسانی حیوان است» قضیۀ «هر انسانٍی حیوان است»، صغراست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بغضا
تصویر بغضا
دشمنی سخت، کینه و دشمنی شدید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طغرا
تصویر طغرا
چند خط منحنی تو در تو که اسم شخص در ضمن آن گنجانیده می شود و بیشتر در روی مسکوکات یا مهر اسم نقش می کنند. در قدیم بر سر نامه ها و فرمان ها می نگاشتند، برای مثال به طاق آن دو ابروی خمیده / مثالی را دو طغرا برکشیده (نظامی۲ - ۲۹۰)، کنایه از فرمان، حکم، کنایه از ابروی خوب رویان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بصرا
تصویر بصرا
بصیرها، بیناها، کنایه از دانایان، خبیرها، جمع واژۀ بصیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اغرا
تصویر اغرا
برانگیختن، تحریک کردن، وادار کردن، دشمنی انداختن میان دو کس، آزمند گردانیدن
فرهنگ فارسی عمید
دبیره چرغانی خطی که بر شکل کمان باشد خط قوسی، خطی که بر صدر فرمان ها بالای بسم الله می نوشته اند به شکل قوس شامل نام و القاب سلطان وقت و آن در حقیقت حکم امضا و صحه پادشاه را داشته است
فرهنگ لغت هوشیار
مونث اغبر. توضیح در فارسی بدون توجه به تذکیر و تانیث استعمال شود قس حضرا حمرا علیا: باد سر خضرا ز شادی نیکخواهان ترا تا ز غم روی بداندیشان تو غبرا شود. (قطران. دیوان 73) به قیاس بایستی که اخضر و اغبر گفته شود نه خضرا و غبرا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مغرا
تصویر مغرا
شگفت داشتته، به سریش چسبانیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اغرا
تصویر اغرا
((اِ))
شوراندن، تحریک کردن، انگیزش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غبرا
تصویر غبرا
((غَ))
مؤنث اغبر، گرد آلود، خاکی رنگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بغا
تصویر بغا
مخنث پشت پاییهیز، روسپی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برا
تصویر برا
صفت بریدن، قاطع بران برنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از برا
تصویر برا
برنده، کنایه از توانمند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرا
تصویر غرا
فصیح، بلیغ و شیوا مثلاً قصیدۀ غرا، ابیات غرا، روشن، درخشان
فرهنگ فارسی عمید
سریشم ماهی، گاو ساله گوساله، نوزاده، لاغر، چسب، چسپانیدن، شگفت داشتن، آزمند گردیدن مونث اغر سفید و روشن، درخشان، عبارت فصیح و استوار و منسجم. توضیح در فارسی بدون توجه به تذکیر و تانیث این کلمه رااستعمال کنند: امروز صاحب خاطران نامم نهند از ساحران هست آبرو شاعران زین شعر غرا ریخته (خاقانی. 393 فروزانفر معارف بها ولد 1338 ص 198)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بغا
تصویر بغا
((بَ))
مخنّث، هیز، روسپی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غرا
تصویر غرا
((غَ رّ))
سفید و روشن و درخشان از هر چیزی، فصیح، بلیغ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بغا
تصویر بغا
مخنث، هیز، برای مثال دربان تو ای خواجه مرا دوش بغا گفت / تنها نه مرا گفت، مرا گفت و تو را گفت ی گفتا شعرا جمله بغا باشند، آن گه / بیتی دو سه برخواند که این خواجۀ ما گفت (قطران تبریزی- مجمع الفرس - بغا)، روسپی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بغراخانی
تصویر بغراخانی
منسوب به بغراخان پادشاه ترکستان نسبت دهند
فرهنگ لغت هوشیار