جدول جو
جدول جو

معنی بصرا

بصرا
بصیرها، بیناها، کنایه از دانایان، خبیرها، جمع واژۀ بصیر
تصویری از بصرا
تصویر بصرا
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بصرا

بصرا

بصرا
جَمعِ واژۀ بصیر. (از ناظم الاطباء). بینا و نابینا از لغات اضداد است. (آنندراج). بینندگان. (مؤیدالفضلاء). بینایان. روشن بینان. روشن دلان:
گر عادلی از طاعت بگذار حق رزق
بنگر به بصیرت که درین ره بصرااند.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

بصرا

بصرا
یکی از شهرهای جانب شرقی دجله که تا بغداد ده فرسنگ فاصله داشته وبر اثر تغییر مسیر دجله از آبادی بدور مانده است. رجوع به جغرافیای سرزمینهای خلافت شرقی، و بصری شود، روان گشتن آب. (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

بصرا

بصرا
دهی از دهستان جلال ازرک بخش مرکزی شهرستان بابل. سکنۀ آن 285تن. آب آن از رود خانه کاری. محصول آنجا برنج، کنف و مختصری غلات، نیشکر. شغل اهالی آن زراعت. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3). و رجوع به سفرنامۀ مازندران و استرآباد رابینو چ 1342 هجری قمری قاهره ص 118 شود، مابین سبابه و وسطی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

بصری

بصری
چشمی دیدی منسوب به بصر چشمی. یا هنرهای بصری. هنرهای پلاستیک مقابل سمعی. منسوب به بصره اهل بصره از مردم بصره
فرهنگ لغت هوشیار

بصره

بصره
زمین خوب خاک سرخ، اندک شیر پارسی تازی شده بس ره از شهرها گل نیشابوری سنگ سپید
فرهنگ لغت هوشیار

بصراء

بصراء
جمع بصیر، بینایان روشن بینان روشندلان جمع بصیر بینایان روشن بینان روشندلان
فرهنگ لغت هوشیار

بغرا

بغرا
نام پادشاهی از خوارزم که به بخارا لشکر کشید و پایتخت سامانیان را گرفت و دولت خانیه را بنیان گذاشت
بغرا
فرهنگ نامهای ایرانی