- بعینها
- عیناً
معنی بعینها - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
درست مانند به زاد خود کت و مت روی زشت آن بد اختر نحس و شوم - راست گویم کت و مت ماند به بوم عینا بحقیقت خود براست خود درست مانند: چشم از دست رفته گشته درست شد بعینه چنانکه بود نخست. (هفت پیکر)
اپتیمام
مونث بعید دور: مسافات بعیده
پس از آن ومن بعد
سوراخ (عموما)، سوراخ تنور (خصوصا)
بی سروسامان
مونث بائن: و چاه ژرف، برگزیده کالا، پیشکشی ارمغان زن به مرد هنگام زناشویی
در آینده
غیرمرفه
گزیده و انتخاب شده
بی چیز، بیچاره، بی سر و سامان، ناتوان، درمانده، بدبخت
هودج کجاوه، زن مادام که در هودج باشد جمع ظعائن اظعان ظعن. زن شویدار، زن هودگ سوار، هودگ (هودج تازی گشته)
نام است برای لعین گجسته نفرین شده مونث لعین: زمانه گنده پیری سالخورده است بپرهیز ای برادر، زین لعینه. (ناصر خسرو لغ)
معینه در فارسی مونث معین بنگرید به معین مونث معین: (امور معینه)
Optimal, Optimally
оптимальный , оптимально
diese
optimal
оптимальний , оптимально
optymalny, optymalnie
最佳的 , 最优地
ótimo, de forma ótima
questi